چند جمله کوتاه :
.
عقاب بر فراز قله،
کرم خاکی زیر زمین،
فرقی نمی بینم جز
وسعت نگاه...
_______________
گیرنده خاموش
موجی دریافت نمی کند...
__________
کسی که
زیرسایه درخت لم داده
تشنگی لاک پشت
را درک نمی کند...
__________
دسته چوبی تبر ،
قلب درخت
را می شکافت
نه خود تبر...
__________
چپ و راست
فرقی نمی کند
در زمینی که گرد است...
______________
کوه
ترک می خورد
با شکستن آینه...
_________
.
داستان پیدایش شب...
.
خورشید بود
و روز،
جهان سیاهی نمی شناخت.
تا که یک روز،
ماه که توان مقابله با نور خورشید را نداشت
آرام به گیسوی زمین دست کشید،
زمین عاشق نوازش ماه شد،
بدون دیدن چهره او!!!!
و روی از خورشید بر گرداند.
ماه که از خود نوری نداشت،
وقتی زمین مبهوت دستان نوازشگرش بود،
آینه به دست گرفت
و نور خورشید را به چشمان زمین منعکس کرد،
اما هرگز نتوانست،
سیاهی گناهی را که کرده بود از دامنش پاک کند
و این چنین شد که
شب پدیدارگشت...
.
__________
.
پی نوشت:
خدا
فقط
خدای مواقع گرفتاری نیست...