دوشنبه ۳ دی
|
آخرین اشعار ناب امیرحسین مقدم
|
رضای دلم ... ( باز نویسی )
غصه دارم ، بقدر جای دلم.
غمی اندازه فضای دلم.
غصه هایی به رنک تنهایی.
رنگ بی رنگ گریه های دلم.
غصه هایی شبیه یک قصه ،
قصه هایی ز غصه های دلم.
قصه هایی همیشه ناگفته،
متبلور شده ز نای دلم.
قصه های غم غریبی خویش،
غم ، همان یار آشنای دلم.
تاب این جمع پرفریبم نیست.
گشته ام رهرووی برای دلم.
« تا کجا میرسم به آرامش ؟ »*
« میروم گاه، پا به پای دلم.»*
میروم با دلم به دلداری
پی دلدار بی وفای دلم.
می سرایم برایش افسانه،
از جفای دلش، صفای دلم.
می نویسم به روی هر گلبرگ،
هر سحر گاه، ماجرای دلم.
میزنم من گره به سبزهی عشق،
تا گشاید گره ز پای دلم.
می نشینم به زیر سایه دل,
جان و سر , می کنم فدای دلم.
این کمانی که در کمر دارم,
نبود غیر انحنای دلم.
من و دل از قبیلهی عشقیم.
میروم در پی رضای دلم. ....
امیر . ح . مقدم . ( سرایش 14 مرداد . بازنویسی 23 مرداد 1392 )
* مصراع های داخل « » از سروده های گرامی دوست بزرگوارم, شاعره ارجمند, سرکارخانم فرهین رام است.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.