پنجشنبه ۲۹ آذر
با غم دنیــــــا خوشم ... شعری از محمد_نوروزی
از دفتر نازنین نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۳۲ شماره ثبت ۱۶۸۲۵
بازدید : ۶۹۶ | نظرات : ۲۵
|
آخرین اشعار ناب محمد_نوروزی
|
عمر ها شادی ندیدم با غم دنیا خوشم
بسته ی زلف تو ام با ظلمت شبها خوشم
لاله ی داغدیده ام اما نه در کنج چمن
با دل خونین و غمگین دامن صحرا خوشم
نیست مارا همنفس در غربت و آوارگی
زهر نامردی چشیدم با دل تنها خوشم
ناز ها میکرد به باغ هر روز نرگس در بهار
بلبلی میگفت آری با گل و گلها خوشم
چونکه فردا میرسد پائیز از راه های دور
با بهار لحظه ها تا صبح و تا فردا خوشم
مست بودم تا سحر افتاده پای کوزه ها
توبه کردم از شراب امروز با لبها خوشم
اشک در چشمان من فریاد خاموش میکند
کی هراس از سیل دارم با لب دریا خوشم
رانده اند ما را ز مسجد زاهدان کور دل
چون تو هستی در برم با گبر و با ترسا خوشم
سخت در کنج دلم افسانه ی یاد کسیست
کی ز شیرین قصه گفتم با غم لیلا خوشم
گرچه میلرزد دلم از غصه های دوریت
چشم در راه تو هستم با دل شیدا خوشم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.