درد مشترک من...

مرا دنبال کنید

رنگ شــعــر

رنگ زمینه

دفاتر شعر گلی

آخرین اشعار ناب گلی

خانه ام خالی بی آرمان همچون همزیستی گربه و ماهی در حوض خانه مان باور نمی کنم توان روحم را زندگی با غده های متورم باور نمی کنم ثبات استفراغ را درون گلوی وجدانم گذر بوی تعفن از شامه ی قلبم گذر نعره ی پوچی از رشته های عصب مغزم کتاب هایم خاک گرفته است هوای قلبم غبار آلود است مغزم تجلی گاه اساطیر ریه هایم آبسه کرده است به دنبال شفایم از ******* نور ست نور ست نور ست و من همواره در تاریکی می خزم نمی دانم عشق در تاریکی ست یا تاریکی در عشق هر چه هست درد دارد دمادم می سوزاند اشک می نوشد هر چه هست هم اکنون خونم را طلب می کند و من همچنان پای جان ایستاده ام

۰

شاعر درخواست نقد دارد