سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        نصيحت عقل به دل

        شعری از

        عيار

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۲ ۰۸:۱۳ شماره ثبت ۱۵۴۴۲
          بازدید : ۸۱۳   |    نظرات : ۶۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عيار

        بر دلم لعنت فرستادم كه هان تا به كي خواهي شوي درگير آن در فراقش تا به كي افسرده اي؟!!! گرچه دانم د ر دلت، دل مرده اي او كه در خوابش نميبيند تورا جاي مهتابش نميبيند تورا پس چرا هر دم تويادش ميكني با همه دردش تو سازش ميكني بس كن اين آه و فغان را جان بگير رو براي قلب خود،زندان بگير زندگي را باز تو از سربگير دلبري گويي از آن بهتر بگير جان من عاقل بشو، بازي بس است توبه كن ديگر غزل سازي بس است ساز دل را كوك كن، چرخي بزن زخمه اي بر تار، با تلخي بزن دل بگفتا با كه هستي اينچنين؟ گوشه ي گودي و بيرون از زمين حال عاشق را تو آيا ديده اي؟ از غم و دردش گهي پرسيده اي؟ گو به من اصلا تو عاشق گشته اي؟ عاقلي، اما چرا سرگشته اي؟ خاطري داري به سر،از دلبري؟ تا شود مو از غمش خاكستري؟ لذت ديدن تو آيا ديده اي؟ از ته قلبت دمي خنديده اي؟ بوي عطرش، مست ِ مستت كرده است؟ بي سر و بي پا و دستت كرده است؟ حس ّ آغوشش به وقت خواب ناب ديدن رويش... چو ميزد آفتاب لمس موهايش در آن آغوش تو نرمي دستش شده تنپوش تو؟ خيره گشتي بر دوچشمان ترش؟ بوسه دادي بر لب چون اخترش؟ زندگي كردي كنارش تاسحر؟ عقل خود را كن دگر از سر به در اين جهان را از دوچشم من ببين خودبيا لختي به جاي من نشين حال مجنون را مگر توصيف هست؟ عشق عاشق را مگر تكليف هست؟ بايد از جان بگذري تا دل شوي اينچنين محرم به اين محفل شوي من ز عياري مدد جوييده ام چون زعطر دامنش بوييده ام رخت عياري به تن كردم ولي مسلك و راهم فقط راه علي
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6