چهارشنبه ۱۶ آبان
باهم بودن با، با هم بودن به وجود نمی آید شعری از حسام
از دفتر دلنوشته های تنهایی نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۴ تير ۱۳۹۲ ۱۸:۳۱ شماره ثبت ۱۵۳۵۱
بازدید : ۴۶۸ | نظرات : ۲۸
|
|
از بطن کدام سوال زاییدم ؟
از متن کدامین چرا ؟
در فراز و نشیب کدام کوه گم شدم
کدامین راه را دگر رفتم ؟
به کدامین جاده ی فرعی پیچیده ام که دیگر راه اصلی را نمی یابم ؟
به کدامین سقراط سر سپردن را می بایست و نکردم ؟
در این هبوط لایزال
به کدامین سنگ می بایست و چنگ نیفکندم ؟
گویی سخت کاری است مثل آنان بودن.
دری را مثل آنان گشودن/ دیدن .
شعر تفاوت نمی آورد...
زاییده ی افکاراند این کلماتی که با هم می آمیزند
این همه خطوطی که بر کاغذ می نشینند
تفاوت آرامش نمی آفریند...
میان این هجوم شوم
گاه گریزی نیست تن را نیز
چون عقل .
ولی آنان از کجا دانند
" باهم بودن با، با هم بودن به وجود نمی آید "
ما قرن ها از هم دوریم
نه از هم پیش و نه در پس هم
ما به مشرق و مغرب فاصله میگیریم ...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.