يکشنبه ۴ آذر
|
آخرین اشعار ناب ابراهیم اشراقی
|
داغِ هجرانِ تو داریم و دوا گاهی هست
قاصدی یا خبری بهر شفا گاهی هست
ای که تیر نگهت دوخته برسینه ی من
دل و جان منتظر تیر قضا گاهی هست
مرغ دل چون كه درافتاد به دام نگهت
دیده وا کن اگرت قصد وفا گاهي هست
جگر خون شده ام تحفه ی بي مقداريست
چه كنم ؟ اين قدرم برگ ونوا گاهي هست
من سليمان نيَم ايدوست ولي شوق سفر
بهر ديدار تو تا ملك سِبا گاهي هست
پادشاها چه شود بار دهي بر درِ خويش ؟
آستان بوس تو شاهند و گدا گاهي هست
رفت ذي الحجّه و گر مَروه نشانم بدهي
در دلم هروله و سعي صفا گاهي هست
محرمي نيست كه شرح غم هجرتوكنم
عرض پيغام تو با باد صَبا گاهي هست
وصل دیدار تو درخواب مگر نقش کنم
خواب درچشم ترم شكرخدا گاهي هست
آه اگر از ستمت شِکوه کنم روز جزا
بر لبانم سخني غير دعا گاهي هست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.