آخرین اشعار ناب امیرحسین مقدم
|
خواهش دل
یک حریف قدر دلم میخواست.
منبع درد سر دلم میخواست.
یک نفر هم کند نوازش من.
هم پراز شور وشر دلم میخواست.
آسمانش پر ستاره و نور.
ابر و باد و قمر دلم میخواست.
از محبت اثر نمیبینم
از محبت اثر دلم میخواست.
کام من تلخ زین هیاهو شد.
کام همچون شکر دلم میخواست.
خسته ام بس که بوده ام ایمن
ای خدا , من خطر دلم میخواست.
گیجم از دست های خشک و خموش
گه گداری کمر دلم میخواست.
شده ام خشک همچو یک مفتول.
خبرش کن, فنر دلم میخواست.
منبع کل فتنه ها سفر است.
اختتام سفر دلم میخواست.
باز هم مسافر راهی؟
از سفر گو , حذز دلم میخواست.
کی شود تا کنارهم باشیم ؟
من و تو , تا سحر دلم میخواست.
این چکامه چه شعر نابی شد.
دوسه خط ناب تر دلم میخواست.
31 . 3 . 1392
غزلی به بداهه و بدون قلم خوردگی. پنداری پیشترها کسی آن را برای من خوانده بود. بامداد آدینه آخر بهار و در پاسخ به سئوال دوستی عزیز از تمنای دل شیدای ما.
شما هم درخواست آخر دل را رد نکنید. اگر غزل مینویسید ارجح همین وزن و قافیه است و اگر غیر از عزل, با قلم و شیوه خود, دو سه خطی از خواهش دل خود بر این کتیبه, تحشیه کنید. تقاضا دارم تعارف نکنید. یا حق.
همه ی سپاسم پیشکش مهر مانای یکان یکان شما خوبان باد . از جان سپاس.
دوستتان دارم.
|