بانوی ازلی تقدیم می کند
من از تولید مثل پرندگان دریاهای دور
یالهای کره اسب زین کرده را شانه خواهم کرد
هیچ حاجتی افتاده در بخت غنچه ها نیست
زمین پر از شمشیر های غلتیده درآغوش
خندقی پر نور
به تعظیم خلعت های بهشت هموار خواهد کرد
زمین پر از خلق ستیز
میدان پاکیزه ی خون
عمری ست گهواره ی ویران شده از
نیش پشه ها در نبرد توقف
درگاه بخت افکنده ی شاهان است
من از افسانه ی صید ماهی ها
رهنمون رهنورد لشکر همزبان خون
مقام وحشی ها را در تنهایی ویران کردم
وقتی آتش نمایان بیابان عزم خویش
شبیه خرچنگ های شبیخون
در خواب ماهی ها خواهد بود
برخیز از افسون تا افسانه ی شتر های رقاص را
به گوش اندیشه ی قضای فلک بیاورم
مهم نیست کسی محتاجانه ی باور حرفم شود
و یا بی سبب در چشم من
مضحکه ای را بر خشم من بیفزاید
مهم نیست کسی دست بوس گفتگوی
کهربایی گیتی با شعر من شود
من در یاقوت را
پر از ستیزهای جهان
هم راز رنج های دنیا
پیشاروی صحراهای ناهموار فرو رفته در خون
هم رنگ تالاب هامون خواهم کرد
من آن پندار تپیده در خاک را
پیشاپیش رستاخیز سیاه
در سوز روز های وداع
افسون مکتب لاله ها
در افسوس غنچه ها خواهم کرد
گاهی در نفس یک گور
تولید مثل پرندگان دریاهای دور
چرخ فریب اضطراب جرس است
چرخ فریب جنگی در آغوش پرندگان
محمدرضا آزادبخت
هیچ چرخی مکارتر از جرس مرگ نیست
وقتی در اضطراب پرندگان تولید مثلی ناقص نهفته است
بسیار زیبا و شورانگیز بود