دوشنبه ۲۹ ارديبهشت
|
دفاتر شعر سید علیرضا دربندی
آخرین اشعار ناب سید علیرضا دربندی
|
شبی در جمعی نشستیم که در آن هر که میگفت از یار خویش
رفت و رفت تا نوبت من شد کنم توصیف دلبر و دلدار خویش
گفتم همه یار دارند و یار من هم یار و هم یاور است
در وجاهت در نکویی از همه عالم یک سر و گردن سر است
چشمانش که یاقوت و دندانش مروارید محبوس در صدف
چو میخندد جز دیدنش نمی ماند هیچ آرمان و هیچ هدف
از هر فصل زیباییش را گرفته چون طبیعت چهار فصل
گیسویش هم تار تارش ترمه و ابریشم اصل
اخلاقش که جواهر خودش هم کوه نور؛ الماسی
هر حرف و کلامش معدن زر و سیم سلماسی
لبانش چند هکتار باغ انگور شرابی
خودش تنها کند آباد هر خرابی و خرابی
خط و قوس های خوش تراش تنش عقل و هوشم بر باد میداده
همچون کوه بیستون است با تراش های نابی که فرهاد میداده
هزاران نقشه گنج در خطوط پر رمز و راز و خاص رویش
وفایش را نگویم ؛ حصاری آهنین است در هر سمت و سویش
به وقت دارندگی با لبخندی دلربا می نشیند هر دم به برم
به وقت افتادگی دیوار چین است محکم در پشت سرم
می گوید برای نجاتت بی درنگ به میدان مین می رفتم
گر میرزا تقی بودی من به جایت حمام فین می رفتم
همه با نگاهی به هم گفتند ای خدا دیده ؛ ای دوست
آنچه بر تو خاطره ست بر دیگران یک آرزوست
گفتم ای دوستان هر چه مصیبت هست تاوان سادگیست
گمان کردید هر چه گفتم و شنیدید واقعیست؟
واقعی آنچه بود که نقل شد از زیباییش
از وفا و یار و پشت گرمی هر چه شنیدید رؤیا و خیالیست
شعر : علیرضا دربندی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بر شما شاعر ارجمند