سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 26 ارديبهشت 1404
    20 ذو القعدة 1446
      Friday 16 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        امام علی ع :خودپسندی سر آغاز کم خردی است.

        جمعه ۲۶ ارديبهشت

        آخرین کلاغ

        شعری از

        ابراهیم کریمی (ایبو)

        از دفتر چینش باران نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ ۳ روز پیش شماره ثبت ۱۳۷۷۰۳
          بازدید : ۱۵۷   |    نظرات : ۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ابراهیم کریمی (ایبو)

        آخرین کلاغِ ایامِ جنون
        من—
        آخرین کلاغِ بی‌بالِ این ویرانه‌ام؛
        نه بر شاخه،
        که بر زخمی گشوده
        آشیان کرده‌ام—
        زخمی که زمان
        بر آن زخمه زده،
        و زمین
        فراموشش کرده است.
        ابرها
        بی‌صدا می‌میرند، پاره‌پاره؛
        بی‌باران، بی‌فردا، بی‌امید.
        و من،
        بی‌خاطره‌ای از پرواز،
        بال‌های سوخته‌ام را
        به باد سپرده‌ام—
        شده‌ام
        سایه‌ای خاموش؛
        شاهدی
        بر فروپاشیِ خویش.
        راه‌ها
        فراموش‌کارند—
        به بادِ فراموشی سپرده‌اند
        حتی بویِ خاک را.
        آینه‌ها،
        در سکوتِ مرگ‌بارِ خویش
        خفته‌اند؛
        و در اعماق،
        کابوسِ شکسته‌ی خود را
        بازمی‌بینند.
        و من،
        در رخنه‌ی نگاهِ خسته‌ام،
        ذره‌ای نور می‌جویم—
        سوسویی،
        شاید پژواکِ قدمی
        در برهوتِ این خموشی.
        چشمه‌ها،
        رؤیاهای یخ‌زده می‌زایند؛
        و در ژرفایِ سنگیِ سکوت،
        گلِ یخ‌زده‌ای
        با رگ‌هایی
        از آفتابِ مرده
        می‌لرزد—
        نشانه‌ای کم‌رنگ
        از پایداریِ نبضِ هستی؛
        تپشِ معنا.
        و من،
        با چشمانی خسته
        از دیدنِ این همه هیچ،
        بر لوحِ یخ‌زده‌ی دهر،
        آخرین پرسشم را می‌نگارم:
        آیا خاموشی—
        این یخبندانِ بی‌پایان—
        واپسین نشانه‌ی بودن است؟
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        ۱۳ ساعت پیش
        خندانک
        راه‌ها
        فراموش‌کارند—
        به بادِ فراموشی سپرده‌اند
        حتی بویِ خاک را.
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود برشما جناب کریمی عزیز خندانک
        بسیار هم زیبا وتامل برانگیز قلم زدید خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        درو و مهربانی لطف خدا همراهتان بانو عجم گرامی خندانک
        از لطف و محبت و همراهیتان فرامون ممنونم خندانک خندانک
        شاد و برقرار باشی و نویسا خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        ۶ ساعت پیش
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        ۱۳ ساعت پیش
        تصویری عمیق و تلخ از ویرانی که پایان‌بندیت با پرسشی هستی‌شناسانه شعرتو به ساحت مقدس فلسفه و تامل می‌بره... خندانک
        آفرین
        درود بر برادر مغم خندانک
        فقط یه نظرر کوچیک...
        واژه‌های بی‌باران، بی‌فردا، بی‌امید یا بی‌خاطره‌ای از پرواز تکرار «بی‌»ها بیش از حد نشده؟ بنظرت اگه از تصویرسازی غیرمستقیم‌تری بهره می‌بردی تا حس ناامیدی تنوع بیشتری داشته باشعع بهتر نبود؟
        سلامت و ثروتمند باشی خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        درودها بر خواهر عزیزمان خندانک
        شاهزاده خانوم ارجمند خندانک
        اولا سپاس از لطف و نظر دلگرم‌کننده ات واقعا ارزشمنده برام خندانک
        و اما در مورد بی ها
        تکرارِ «بی‌»ها در این شعر، برام فقط بازی زبانی نبود؛ خواستم با ضرباهنگ خالی و مکررِ همین پیشوند، حس فرسایش، تکرار ملال، و یکنواختی خاموشی رو هم در ساختار زبان بازتاب بدم.
        ولی نکته‌ت در مورد تنوع تصویرسازی رو می‌فهمم—ممکنه در نسخه‌ی بعدی با این بازنویسی که خواهد شد پنجمی خندانک خندانک
        کمی از بی کم کنم خندانک
        از اینکه هستی ممنونم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        ۶ ساعت پیش
        خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۵ ساعت پیش
        درود بزرگوار
        اجتماعی بسیار زیبا و شورانگیز بود خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        عرض سلام و درود بر جناب استکی ارجمند خندانک
        چشمه دلتان همیشه روشن خندانک
        ممنونم از لطف و محبتتان خندانک
        خیلی آقایی خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۱۸ ساعت پیش
        با ارادت
        بسیار
        زیباسرودی بود
        قلمتان نویسا
        هزاران درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        درود سلام بر استاد دزفولی عزیز خندانک
        ممنونم از لطفتون و از حضورتان خندانک
        برقرار باشی و شادمان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        ۶ ساعت پیش
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سید مرتضی سیدی
        ۱۲ ساعت پیش
        نه حرفی دارم برای گفتن
        نه حوصله‌ای برای شنفتن
        نه...

        وسط جهنم
        چه می‌شود جز سوختن؟
        (این پست دیروز من بود که فعلا تایید و منتشر نشده)

        سلام علیکم و رحمت الله و برکاته ابراهیم جان خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        کاملا همین تاریکی و یخبندان و ... سوزان سوزان
        اما شما پرسشی دارید که من ندارم چون سوال قبل جهنم باید پرسیده بشه تو جهنم دیگه فایده نداره

        مرسی که هستی داداش خندانک خندانک
        دمت گرم و چشم و دلت روشن خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        درود بر سید عزیز آقا مرتضی
        لحن بیان در نوشته ای هنوز تایید نشده شبیه لحن ترانه است
        ولی امیدوارم حال دلتون خوب باشه خندانک خندانک
        من هنوز کور سوی امیدی گذاشتم دارن ما را می کشن به طرف یخبندان و جهنم ولی قسمتی از وجودم هنوز در حال دست و پا زدنه خندانک خندانک
        شاد و خوش باشی نازنین خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سید مرتضی سیدی
        سید مرتضی سیدی
        ۸ ساعت پیش
        بله آقا ابراهیم نازنین قبل جهنمین؛ در حال تماشای فروپاشی و دست و پازدن، پرسشگری امیدوارانه و آرزوی‌های قشنگتون رو عشقه خندانک خندانک
        شاد و سلامت و رو به رشد باشین خندانک خندانک خندانک


        پ.ن:
        پرسیدند: سخت می گذرد، چه باید کرد؟
        گفت: گفتی می‌گذرد، پس خدا رو شکر که نمی‌ ماند!

        و همیشه "شاهد ساقی ست" خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        ۶ ساعت پیش
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۱ ساعت پیش
        درود معمولی ترین دردی بود که تا به حال خواندم
        موفق باشید خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        درود و عرض ادب جناب آزاد بخت خندانک
        این هم نظری است لابد
        شاید حق با شما باشه
        و این درد معمولی‌ترین چیزیه باشه که هست، چون جهان پر از خاموشی و فراموشیه. فقط بعضیا هنوز جرأت می‌کنن از دل این معمولیِ بی‌رحم، شعری بیرون بکشن. شاید همین جسارت، غیرمعمولی‌ترین چیز باشه.
        موفق باشی خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        ۶ ساعت پیش
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        ۸ ساعت پیش
        درود ها بر برادر عزیز وارجمندم :2
        : با چشمانی خسته
        از دیدنِ این همه هیچ،
        بر لوحِ یخ‌زده‌ی دهر،
        آخرین پرسشم را می‌نگارم:
        آیا خاموشی—
        این یخبندانِ بی‌پایان—
        واپسین نشانه‌ی بودن است خندانک خندانک
        چند بار شعر رو خوندم وچند بار کامنت نوشتم وپاک کردم ..
        نمیدونم ی حس پایان راه رو القاء میکنه بدون هیچ نتیجه وکار مفیدی ..یعنی هیچ هیچ 🤔
        نمیدونم شاید من اشتباه برداشت کردم ..
        به هر حال تصویر سازی عالی ایست وشعر هم در کمال تلخی فوقالعاده 👏👏👏
        بهترین ها رو براتون ارزو میکنم خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        درود بر نرگس بانوی ناب خندانک خندانک
        واقعاً لذت بردم از خوندن پیامت؛ اینکه چند بار شعر رو خوندی و چند بار نوشتی و پاک کردی، خودش خیلی برام ارزش داره. خندانک
        در مورد اون حس "هیچ" که گفتی... دقیق دیدی. این شعر تلاش کرده تهِ تهِ فرسودگی رو نشون بده—جایی که همه‌چیز فروریخته، حتی خاطره‌ی پرواز. اما این «هیچ»، پایانِ معنا نیست، بلکه برزخیه بین بودن و نبودن؛ یه جور سکوتِ سنگین که فقط وقتی خیلی زنده‌ای، حسش می‌کنی.
        اون پرسش آخر هم، به‌نوعی تلاشه برای معنا بخشیدن به همین سکوت؛ انگار آدمی حتی در دلِ یخبندان هم دنبال نشونه‌ای از "هنوز بودن" می‌گرده.

        ممنونم از نگاه و مهربونیت. همیشه حضورت باعث دلگرمیه. خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        ۶ ساعت پیش
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2