سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 9 ارديبهشت 1404
  • روز شوراها
2 ذو القعدة 1446
    Tuesday 29 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      ای برادر تو همان اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای مولانا

      سه شنبه ۹ ارديبهشت

      تولید مثل

      شعری از

      سید علیرضا دربندی

      از دفتر طنز واره نوع شعر طنز

      ارسال شده در تاریخ ۲ روز پیش شماره ثبت ۱۳۷۳۱۴
        بازدید : ۵۴   |    نظرات : ۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      آخرین اشعار ناب سید علیرضا دربندی

       
      در نوجوانی با شور و شری دختر همسایه را من ماچ کردم
      چنان محکم که گویی قسمتی از لپش را من قاچ کردم
      دختر همسایه چنان ساده ؛ که می‌ترسید از این ماچ حامله گردد
      محتاج به وضع حمل و دکتر و ماما و قابله گردد
      خودم تا چند روز از ترس در اتاقم حبس گشتم
      دچار استرس ؛ دل آشوبه و بسیار ترس گشتم
      آن زمان‌ها اینترنت هم نبود که گوگل کنیم
      با جوابی که به آنی می‌دهد حل مشکل کنیم
      عاقبت نزد مادر رفته و با ترس فراوان  پرسیدم
      که ای مادر ؛ یک بچه را باید چگونه تولید کنیم
      مادر ما که نمی‌خواست اصل داستان را تعریف کند
      می‌خواست علم ژنتیک و تولید مثل را تحریف کند
      گفت به محض خواندن خطبه عقدی
      لک لکی همان زمان شود مأمور تقدیر
      چو با همسرت وارد در یک منزل شوید
      نه ماه بعد آن لک لک بچه را آرَد پدید
      پرسیدم فلانی ده سال است با زنش به یک منزل شدند
      چرا تاکنون لک لک نیامده و چو خری مانده در گِل شدند
      مادر ما که ما را نه کودک که گاو فرض کرده
      بگفتا ؛ تاکنون لک لک آدرسشان را پیدا نکرده
      من سادگی دختر همسایه را منطقی تر از تعریف مادر پنداشتم
      حاملگی از ماچ را شدنی تر از آمدن لک لک بی پدر مادر انگاشتم
      دل به دریا زده ماجرا را باز کردم
      ماچ از دختر همسایه را سر باز کردم
      در چشمان مادرم چنان خشمی عیان شد
      که گفتم از هر چه میترسیدم همان شد
      مادرم جوری برای کتک زدن اصرار می کرد
      که گویی حکم خفاش شب را اجرا می کرد
      دیروز در خیابان دختری دوازده ساله
      با پیرهنی گشاد و شلواره پاره
      با صدایی بلند به پسر بچه ای میگفت
      این ساده س یا که خارداره
      با جواب پسرک دختر چنان فحشی به کار بست
      که فهمیدم چنین فحشی هم در جهان هست
      نمی‌دانم مشکل از نسل شده یا از تکنولوژی و فن آوری
      که بی فکر تربیت ؛ فقط در اندیشه ی فرزند آوری
      عزیزان باور کنید اجاق اگر کور باشد
      بِه که در منزلی فرزند ناجور باشد
      بچه داشتن فقط حق پدران و مادرانیست
      که بچه و تربیتش اولویت اصلی‌شان در زندگانیست
       
      شعر : علیرضا دربندی 
       
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      ۱۶ ساعت پیش
      درود بزرگوار
      اجتماعی بسیار زیبا و موثر بود خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1