پنجشنبه ۲۱ فروردين
سرهای بی قلب شعری از حسن رسولی
از دفتر رسولی در حسن نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ ۹ روز پیش شماره ثبت ۱۳۶۷۹۸
بازدید : ۲۵ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب حسن رسولی
|
مغزهای بی قلب"
سرهای بی گریبان
گریبان های بی سر
یونی فرم های بی دکمه
با سردوش های مطلا
دارنده ی دوشی سوزنده
دوشنده...
که میدوزد دهان های بی فریاد را
و مینوشد مغزها
چنان که یخ کرده تمام اندام ها
و عقیم گشته آیه های مهر
در این همه آتش بی اختیار
این سندرم معکوس
رخ داده
به شاه
تب که به اوج می رسد
میشود هذیان
نه بدتر...
تب و لرز میگیرد تمام اعضا
دوشی که به آن تیمم طهارت کردیم، سالها
روزگاری نجس بوده
به این فتوا
ما کوره راه تاریخیم نخوانده
پدرخوانده ی این عقده های عقیمیم
دوشیده ی جوشیده ایم
در این استفراغ های تاریخی
برادر من
آینه هارا نشکن
ما تقصیرکاریم
ما پدران تجملی خودرا
همیشه زیسته ایم
حاجی اقاهای بی هدایت!
نه پدر جد خودرا
که از حد عشق گذشته بود
خودرا به دیوار تاج دار تمدن
که ما وارثش هستیم
پیوند غرب و شرق زده بود
مهر و میترا را
حال ببین ادرمزدم
پسرانت چه بی گریبان
سرهای هم به دار دادار می کوبند
یا گریبان های بی سر را
سرمی زنند...
به بغض نفس های تشنه ی خون
دشنه وار سلاخی میکنند هیچ را
چه اسف بار
که کسی نیست که دیگر دستور ندهد
این گورکنان را
و اسف بار تر
کسی نیست فرمان نبرد
این حاکمان بی سر را
ته این کوچه ی تاریک تاریخ
زنی در حال زاییدن است
ای پسران
از مادرتان یاد کنید
او شیر(سرریز) در سینه اش
نهان دارد
که آبستن خورشید است
اگر که سر برآورید!
از گریبان خویش
و به اکراه نیاورید
دست از بغل بیرون
که خورشید در راه است
و باز نور میبارد...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.