دوشنبه ۱۳ اسفند
|
دفاتر شعر حسین گودرزی تشنه
آخرین اشعار ناب حسین گودرزی تشنه
|
در خیالم همه شب هستی و آغوش مرا
مال خود کرده ای و می تازی
تا کجا خوای رفت
و چقدر تاخت خدا می داند
نه خودت میدانی
نه به من رخصت اندیشه به آن را دادی
من فقط از نگهت دانستم
عشق استشمامِ
عطر آغوش تو است
تو که دیگر تسلط به تمامم داری
همه دم هستی و در جانمنی
خود جانم شده ای حضرت جان
تو که دیگر همه ام را به درونت به تصاحب داری
زهمان آن نخستین
جا نهادم خود بی خود شده ام را در تو
ای اهورا یی جان
حضرت عشق ...
خدای احساس....
خواهش جان و دل و تام و تمامم این است
در خیالم تو بمانی به ابد
که خیالم بی تو
مثل یک برکه ی بی آب و گل بی برگ است
مثل یک باغ بدون ثمر است
بازکن آغوشت همه ام بی تاب لبهایت
نگهم در پی تسخیر تنت
یاد آتشکده ناب تو جان
همه ام را پر از شوق رسیدن کرده
گلِ گل واژ ه اندام توجان
بی بدیل تن تو
منحنی های تنت
عطر ساتر شده از سمت بهشت جانت
به تمامم بر پا
محشری کرده که گفتن نتوانم کردش
گرم آغوش تو غوغای تمام است تمام
که مرا از دم آغاز زمین گیرمکرد
بوی عِطر تن تو
بی شرف اندامت
پر از شعر و شراب است و شهود
گرمی جذبه ی آغوش تو جان
شهد نوشیدن لبهای تو در حبس تنت
و شدن در بغل امن تو جان
و شدن در تو به آنِ اکنون
خوب میدانی که
تا جنونم بردی
تو چقدر کار بلد هستی جان
من ناشی به هر آن به تو می اندیشم
کاش اندیشه کنی
در دلم بودن خود را در آن
ثبت موجودی بودت در من
بهترینعیش برایم باشد
من دلممیخواهد
تو کنارم باشی
تا شوممست زبودت ای جان
حضرت دلخوشی بی وقفه
دوستت می دارم
دوستت می دارم
دوستت می دارم
#حسین گودرزی"تشنه
۱۴۰۳/۱۲/۱۰
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.