شنبه ۴ اسفند
|
دفاتر شعر فرحناز آقازاده (یکتا)
آخرین اشعار ناب فرحناز آقازاده (یکتا)
|
عقل آموخت که آهسته قدم بردارم
غصه و درد خودم را به کسی نسپارم
عشق آموخت که احساس خودم را بیشرط
دست پرمهر هوادار دلم بسپارم
انتظار است همه کار من و چشمانم
شاید از دار جهان شادی خود بردارم
شعر شد حرف دلم از غم و اندوه زیاد
همه شب تا به سحر گریهکنان بیدارم
باور خنده و لبخند به لب دشوار است
خندهی زورکی اما به لبم میکارم
زندگی هم شده اجبار دگر حرفی نیست
به صبوری و شکیبایی خود ناچارم
سرد شد شانه و دستان تمنا و نیاز
بس که در کنج دل آغوش تو را کم دارم
با خیالت تو شبی شعله بزن جانم را
تا به کی حسرت و آشوب دلم بشمارم
عابری باش تو در شهر من و خاطرهها
مثل مهتاب ببین این من و حال زارم
میشود گاه بیایی و بمانی پیشم
رفتنت غم شده و داده مرا آزارم
✍️فرحناز آقازاده(یکتا)
|
نقدها و نظرات
|
درود و سپاس بیپایان ممنونم که به مهر خواندید 🙏🌺🌹 | |
|
درود و مهر تقدیمتان بانوی نازنین سپاس از لطف و توجه شما پیشکش نگاه مهربانتان 🙏🌺🌹 | |
|
درود و سپاس بیپایان ممنونم از لطف و توجه شما به مهر خواندید 🙏🌺 | |
|
سلام و سپاس استاد گرانقدر درود بر شما که به مهر خواندید و به احساس تقدیم حضور ارزشمندتان 🙏🌹🌺 | |
|
درود و سپاس بیپایان بانوی مهربانی ممنونم که به مهر خواندید و به احساس پیشکش نگاه گرم و نوش احساس قشنگتان 🙏🌺🌹🌹 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنشین و زیباست