غزل « شـــعـــر نـاب »
تقدیم به همه اهالی آبادی شعرناب و کدخدای خوبمان،
حاج سید فکری عزیز.
که الحق و الانصاف به خاطر زحمات این عزیز و دوستان عزیز این عزیز است که شما عزیزان و البته من کمی عزیز, از مصاحبت و همفکری جمیع عزیزان , معزز میشویم و عزت مندانه, برای عزیزانمان, عزیزانه مینویسیم و....
دیدیم جای شعری برای شعرناب و بانیش که عزیز ترین عزیزان است در این میان که هر عزیزی برای عزیزی دیگر میسراید و .... خالیست.
تا 30 -40 بار دیگر از کلمه عزیز استفاده نکرده ام اصل شعر را بخوانید که خواندنی است. عزیز بمانید همچنان که هستید.
برای همه عزیزان و خاصه عزیز دلم , حاج فکری عزیز. خودمانیم در 4 خط 20 بار نوشتیم عزیز.!!!!
شعر ناب
دوش رفتم من به دنبال شراب،
رفتم و بسیار خوردم پیچ و تاب.
هرچه گشتم از می آثاری نبود،
ای رفیقانم، ندیدم جُز سراب.
راه کج کردم به سوی دیگری،
یک چمن پروانه دیدم، مست خواب.
یک طرف یک شاعر بی ادعا،
از برای خلق، میخواند از ثواب.
یک ورِ دیگر، دو بانوی فهیم،
شعر میخواندند، بی بحث کباب.
پیری آنجا، آن وسط، آتش فروز،
پیر بُرنایی، در اثنای شَباب.
گفتم این پیرجوان در فکر چیست ؟
کاین چنین روز و شبش شد بی حساب.
گفت مارا، مُرشدی اهل ادب،
پیرِ ما در فکر شعر است و کتاب.
گفتمش دانستم این وادی کجاست.
گفت برگو، گفتم اورا، « شعر ناب . »
ناب بمانید
بامداد یکشنبه نوزدهم خرداد 1392،
الـف . ح . مـقـدم
این بچه شعر هم در ادامه عزیز باران پیش از شعر اصلی, به عنوان دسر خدمت شما عزیزان.
شاید سبب لبخندی بشود بر لبهای عزیزتان :
گشته ام حیران زکردار تو اینک، ای عزیز.
من یقین دارم که جانم واقعن هستی مریض.
همچو بادامی که گاهی تلخی و گاهی لذیذ.
چون جوی آبی روان و چون عسل گاهی غلیظ.
نکته آموزشی : در شعر عروضی فارسی , صورت ملفوظ مهم است نه صورت مکتوب.
پرچانگی مرا ببخشید / بر عزت طاق و تخت جمشید.....!!!
روز و روزگار خوش.