سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
بانام ویادخدا
و درود برشما جناب طاهری عزیز
مثل همیشه زیباودلنشین بود
افرین
شماراشاعری قوی میدانم عاطفه ای قوی دارید که اولین پارامترسرودن شعره ....
چشمه های احساستون روشنه باوجوداینکه تصاویردم دستی و تکراریه اما اشعارتان واقعا بردل مینشینه چون ازجان ودلی صاف سرچشمه می گیره
فقط به نظرم یک دستی به سروروش بکشید وساختار شعرتون رو تروتمیزترکنید برخی بیتها
جای کارداره
انتظار من ازشما زیاده شما عاطفه ی قوی ای دارید ذهنتون موسیقیایی فقط باید
روی تالیف شعر کارکنید و تصویرسازیها را کمی بیشتر کنید
کلمات من واین وآن تکرارش تو ذوق زده تکرار زیادکلمات رامیشه کم کرد درشعر
به نظرم کم مطالعه می کنید وکم شعر می خونید وگرنه حل میشه این گیر شعرتون ودامنه ی لغاتتون وسیع تر میشه
به عنوان مثال:
🌼🔷️دربیت اول:
روزگاری هم در این کاشانه شور و خنده بود
ماتم آوردی و در سوگش نشستی، بس نبود؟
درمصراع دوم نشستی درست نیست
درسوگش نشاندی درسته
چون اون شخص خودش باعث سوگ شده درواقع به سوگ که ننشسته علته سوگه
🌼🔷️ویادراین بیت:
من مثال باغ نوپا و ثَمر در پیشِ رو
ناگهان آتش زدی بر باغ و هستی ،بس نبود؟
مصراع اولش را میشد بهتر کرد
من دراینجاحشوه
میشه گفت :
باغ سبزی پرثمر بودم که خشکاندی مرا
ناگهان آتش زدی بر کل هستی بس نبود!
🌼🔷️ویا دراین بیت:
یک زمان عاقل چو من هرگز نبودش این سرا
عاقبت من را کشاندی رو به مستی،بس نبود؟
مصراع اول ضعف تالیف داره در کلمه ی نبودش
ش اضافه است حشوه
کلمه ی این هم حشوه
میشد گفت:
روزگاری مثل من عاقل دراین دنیا نبود
سمت مستی عاقبت جان را کشاندی بس نبود
🌼ویا دراین بیت:
صاف و ساده همچو آن آیینه بودی ای دلم
آن همه از آشنا خوردی دو دستی، بس نبود؟
درمصراع اول باز آن تکرارشده وحشوه
مخاطب میگه کدام آیینه وجوابی نداریم
میشد گفت:
صاف تر بودی زمانی ای دل از آیینه ها
آن همه ازآشنا خوردی دودستی بد نبود
🌼🔷️ویا دراین بیت:
چون سکندر آتشی بر تختِ جمشیدت زدند
باورم هرگز نشد از مرگ جَستی، بس نبود؟
درمصراع اول آتش زدن تکراریه تصویرش
بعدش اسکندر تخت جمشید رابه آتش کشید و ضعف تالیف داره تخت جمشید مال اسکندرنیست
می خواستید بگید تورا آتش زدند مثل اسکندر که تخت جمشید راسوخت ولی ضعف داره
درست نیست تشبیه کردنش واستفاده ازچون درست نیست نمی رسونه مفهومو ..
🌼🔷️ودراین بیت هم :
محضِ آیینت دِگر از عاشقی دوری بکن
نازنین از هم جدا گشتی گُسستی، بس نبود؟
در مصراع اولش می خواستید بگید
محض رضای خدا
گفتید محض آیینت که خوب ننشسته
درمصراع دوم جداشدی وگسستی هردویک معنا دارند و اصافیه یکیشون
می تونید بگید
جان من از عاشقی دوری کن وعاشق مشو
نازنینم هرنفس ازهم گسستی بس نبود
🔴🔷️براتون چند پیشنهاد دارم
اول اینکه سعی کنید خیلی شعربخونید و مطالعه کنید تا وسیع شه دایره ی واژ گانتان
ودوما هروقت شعرمی گید خیلی زود منتشرش نکنید چندین باربخونید و پس وپیش کنید وروش کارکنید
مطمانم خودتون به مشکلات تالیفی اش پی خواهید برد استعدادتون عالیه وحیفه این مشکلات کوچک که شعر را دچارضعف کند
عذر خواهم که صفحه تون رو خط خطی کردم برادرخوبم من هم شاگردی بیش نیستم واگر چیزی می نویسم وتیک نقد رافعال می کنم
به خاطراینه که نو آموزان سایت که درپی آموزشند استفاده کنند ازمطالب آموزشی
موفق ترباشید ودرپناه خداوند بزرگ سلامت ودلشاد