سه شنبه ۱۸ دی
|
دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )
آخرین اشعار ناب افسانه احمدی ( پونه )
|
به کدامین
گناه ...
خورشید
در سیطره ی
سیاهِ شب
زندانی است
وقتی
دستانِ دشت
در حسرتِ
گرمایی اندک
یخ زده است
بلبلان
هم
لال
می شوند
وقتی..
دهن کجیِ باد
ذوقِ نوازشِ
نسیم را
از باغِ در انتظارِ
رقص گلهایش
می گیرد
بسترِ
زندگی
سیاه است؛
آن گاه که...
صخره ی
ابرِ ماتم
صورتِ زیبای
آسمان را
پوشانده ،
تا نبیند
هم آغوشیِ
دریا و ساحل را
یا نلغزد موجی
به بستر آرامش
به کدام گناه
پاهای زمین
گرفتارِ
تاول های
خارهای
کج اندیش است
سر درگُمند
قاصدک های
پریشان
از این همه
آشفتگی
و بلاتکلیفیِ
ممتد
زلالِ
چشمه ساران را
گل آلود کرده
دست ناپاکِ
خرزهره های
بی ریشه و تلخ
به کدام
حکم
می رود
این رودِ
تپنده و تنها
تا دریای
طوفانیِ
بی فانوس و
خشمگین
بوته های
"پونه" هم
دیگر از
بهارِ
نامهربان و
سرزندگی
بی نصیبند و
خسته
بارانی
تازه کو؟
تا بشوید
خاکِ سردِ
نشسته بر تنِ
زمین بی جان را
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و سرشار از احساس بود
به کدامین گناه ...
خورشید
در سیطره ی سیاهِ شب
زندانی است
وقتی
دستانِ دشت در حسرتِ
گرمایی اندک
یخ زده است
کوتاهی زیباست