سه شنبه ۴ دی
برگ بیبرگی شعری از علی میرزاخانی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۴۶۳۲
بازدید : ۴۲ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب علی میرزاخانی
|
ابرهای تار و باران های کوه
قطره های نرم و سردِ برفِ دِه
مژده آوردید از امواج اقیانوس هند
مقدم تان نیک و جای پای تان بر چشم باد
زندگیِّ چشمه و شادی و شورِ رودِ مست
صورت مرطوب سنگ و ساحت سبز زمین
اضطراب عکس قمری در خروش تند نهر
پا گرفت از مقدم حسن شما خوبان دهر
من هم اینک منتظر چون مادرِ دلواپسی
تا که کی سر می رسد باران و برف زندگی
برکه ام خشکید و کام مزرعه دشت بلاست
سر زنید ای ابر اینجا هم کویر بینواست
دانهء دارد تقلا در میان خاک و گِل
تا درآرد گُل ، بَرَد هشیاری از انبان دل
دلنوازید رحم آرید قطرهای بارید در این
دشت برگ مبتلایم تا شکوفد از زمین
برگ بی برگی من در مزرعهست
منتظر رقص باد و ساز آب
منتظر خنده های خاک گرم
منتظر چشمک خورشید صبح
تا که پا در عالم هستی نهد
بشکند زنجیر دنیای عدم
وارهد از رنج قید سقف و بند
در گشاید بر جهان باغ و بر
تا که طعم زندگی نوشد ز جوی
جان بگیرد ریشه آرد در مغاک
خشمگین و تند و تیز و بی مهاب
سر برآرد از زمین و رخنه بارد بر حجاب
آره این برگ که دارد سر پر از سودای رشد
ریشه آرد تا به دریا ، ساقه میخواهد درشت
سینه میخواهد سطبر و شاخه میخواهد سترگ
تا نترسد از خزان آن آزمون بس بزرگ
آره این برگ که دارد اینچنین نام و نشان
برگ بیبرگیست نام و نسبتش در باغ جان
در نبودش مزرعه پر میشود از فقر و آز
چون او روید نیست نامی از نیاز جان گداز
برگ بیبرگی من حاصل دهد شادی و عشق
هر که را نَبوَد چنین برگی بود شام دمشق
شام گلگون دمشق از احتیاج آمد پدید
برکن از بُن احتیاجت ورنه او خواهد خلید
باغ جانم حفظ کن این برگ زرینت چو چشم
تا در آتش نفگند ، غم آن خمار کین و خشم
غم ، چه گویم زین عنید خفته در فصل خزان
برگ شادی میتکاند هوش دار بر حفظ آن
غم چو دیدش شادمان دارد گُلِ شادی به سر
سوخت در آتش که خود انباشه بود بر بام و در
سوخت اما ققنوس است این عنید هفت جان*
زنده میگردد برای تلخ کامی میگذرد از هفت خان
هان چه گویم : آن غم افتاده با آتش تیر
زنده شد و آه از این خاکستر ققنوس پیر
پرکشید در پردهء پندار و روح و فکر من
پر شد از او باغسار و کوه و صحرا و دمن
حین کجایی برگ بی برگی من ای سحر ناب
لشکر غم میزند شمشیر با نقش سرآب
احتیاج و علقه چون حاجر به آبم میکشد
ناخن خشک جهان سوز سرآبم میدهد
خود بیا و بشکن این زنجیر های علقه را
تیشه زن اسباب غمهای در این اندیشه را
خود و بیا و بشکن و دیگر مرو از باغ جان
پاسبانی کن از این زرع که دیده بس زیان
پینوشت :
1 _ اولین تجربه شعر آزاد است و امیدوارم کورانه قندیلها نشکسته باشم.
2_"برگ برگی" تعبیر عارفانه و زاهدانهی برگرفته شده از آثار سنایی غزنوی.
3_* حرف ق اول در کلمه ققنوس حین خوانش باید کشیده شود
4_اگر چه یلداست و این شعر ارتباط صریح با یلدا ندارد ولی یک ارتباط خفی موجود است
ع.م
سیم آذر🍂🍁🍂🪵🌒🌑🌘
خزان 1403🪨🍂🍁🪵🌑🌘
@s_m1377
|
|
نقدها و نظرات
|
درود متقابل آقای صادقی گرامی ممنون از راهنمایی تون به دقت و با علاقه نقداتونو میخونم و احساس ذوق میکنم وقتی میبنیم یکی راهنمایم میکند اگر ممکنه چندتا اثر خوب و تاثیر گذار در موضوع شعر امروز معرفی بفرمایید و همینطور راهکار تقویت تخیل و ایده پردازی چیها میتونه باشه طبیعت ، سفر ، فلم ، مطالعه و... البته میدونم که طبع روان و قریحه سرشار موضوعیت حرف اولو میزند ولی پرورش و توسعه اون ذوق چجوری و چهشکلیست اگر اطلاعاتی توی این موضوع دارید ارائه بفرمایید
| |
|
درود. در زمینه نقد ادبی و فنون شعر: برای یادگیری عروض شعر فارسی، کتاب عروض و قافیه دکتر شمیسا کتاب با چراغ و آینه از دکتر شفیعی کدکنی کتاب موسیقی شعر، دکتر شفیعی کدکنی کتاب انسجام در شعر معاصر، دکتر مهدی دهرامی کتاب رستاخیز کلمات، دکتر شفیعی کدکنی سیر غزل فارسی، دکتر شمیسا کتاب این کیمیای هستی، شاهکاره! از دکتر شفیعی کدکنی درباره سبک شعر حافظ کتاب دکتر شمیسا درباره سهراب سپهری (اسم دقیقش الان یادم نیست). کتاب سیر رباعی دکتر شمیسا و کتاب مرقع صد رنگ آقای کاظمی اگر به رباعی و ساختارش و تاریخش علاقه مندید. دکتر ضیا موحد کتاب بسیار خوبی درباره سعدی دارند. و کلی کتاب دیگه از بزرگان در باب هر شاعری. مثلا شما اگر به اخوان علاقه دارید کتاب «حالات و مقامات م امید» از دکتر شفیعی کدکنی خیلی منبع جالبیه. اما درباره شاعران معاصر؛ آثار شاملو (خصوصا هوای تازه)، دو کتاب آخر فروغ فرخزاد، آثار سهراب، اخوان ثالث، خود نیما ودیگر غول های شعر نو. در غزل معاصر: غزلیات حسین منزوی، هوشنگ ابتهاج یا سایه، شهریار، تک غزل فروغ فرخزاد (کلا فروغ یک غزل در عمرش سروده! ولی اندازه صد تا غزل ارزش داره اون غزل!) و غزلیات محمد علی بهمنی؛ در میان غزلسرایانی که در قید حیاتند: آقای حسین جنتی و آقای مهدی فرجی و حسین صفا و البته شاعرانی مثل فاضل نظری و حامد عسگری آثار نیکی دارن بعضا. و البته شاعران جوان و جدید که ممکنه کمتر شناخته شده باشن. در قصیده: سنایی، سعدی، ملک الشعرای بهار و پروین اعتصامی (غول های دیگه ای مثل خاقانی و ناصر خسرو هم هستن ولی برای شروع شاید مناسب نباشند)؛ بعد از ملک الشعرا هم تک و توک قصیده خوب داریم (مثلا از مظاهر مصفا یا از دکتر شفیعی کدکنی). ولی قصیده قالب سختیه. در رباعی: خیام، مولانا، ابوسعید ابوالخیر، باباافضل کاشانی و بیدل دهلوی، عطار و از میان معاصران استاد ایرج زبردست بهترین هستند که سبکشون مدرن تر و به روز تره. بقیه قالبا هم زیادن ولی همینا خوبن😂 در چهارپاره هم شاعرانی مثل اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و بسیاری شاعران نوسرا خوبند. خلاصه اینکه زیاده زییااااد. البته لازم نیست همه اینا رو بخونید بلکه اونایی که براتون اولویت دارند خصوصا موارد نقد ادبی. درباره راهکار تقویت تخیل بنده اگر بلد بودم برای خودم بکار میبردم🤦😂 اما به نظرم دقت در رویداد های اطراف، دیدن فیلم چه داستانی چه مستند طبیعت و... و رفتن در دل طبیعت و... و همچنین مطالعه مضامین دیگر شاعران و نویسندگان. برای هر کس یه جوره دیگه | |
|
لازم به ذکر جریانات زیادی در شعر معاصر وجود دارن. شعر حجم، موج نو، جریان های پست مدرن و... که بشدت متنوعن. من تلاش کردم منابع بنیادین و اساسی رو معرفی کنم که شاید بخش زیادی از مطالبشون مستقل از سبک و زمان و مکان باشه. هر چند یکسری ها واضحا به سبک های خاصی تعلق دارند مثلا فروغ فرخزاد یا اخوان ثالث هر کدام جریان خودشونو دارن | |
|
ممنون از لطفتون کلی زحمت کشیدید🙏🙏🙏 امیدوارم بتونم این راهو جدی تر و موثر پیش ببرم و دانه درشتای این لیست مذکور رو تهیه کنم از کتابای که اسم بردید فقط رستاخیز کلمات آقای کدکنی رو خونده ام که خیلی لذت بخش و علمی بود یعنی قشنگ کاربردی بود خلاف خیلی کتابای دیگه که اسمشو نمیتونه هژده چرخ ببره اما توش جز رجز و نقل تاریخ - اونم به شکل روایت نه تحقیق - چیزی نیستش. در باب شکوفایی تخیل از اونجای که برخورد من با شعر و ادبیات برخورد عرفی و غیر دانشگاهیست فک میکردم توی دروس ادبیات ی بخشش به این موضوع میپردازه😌. و البته خودمم تا هنوز هیچ جا و از هیچ کس در این موضوع چیزی نشنیده ام فقط توی همون رستاخیز کلمات ی جاش آقای کدکنی بعد از طرح بحث زنده کردن کلمات مرده میگه که بعضی ها میاد میگه این کار رو چجوری انجام بدیم من مثال اون دهاتی که داشت از جلوی مکتب خانه میگذشت دست پسرشو گرفت برد پیش آخوند ده که اینو ملا کن که ما فرصت نداریم و باید بریم، رو میزنم. واضحه ک منظور دکتر ممارست و تمرین زیاده تا جای که مبتدی خودش راهشو پیدا کنه و شاعر بشه ولی یه چیزای اکتسابی هم باید باشه دیگه . فقط چیزی من بهش رسیده ام یکی از راهاش میتونه مطالعه رمان باشه چون رمان نویسان معمولا جزیی ترین چیزا رو که بر اثر تکرار و عادت ما اصلا بهش توجه نمیکنیم اونا رو زنده میکنه و جلو چش میاره دقیقا مث همون گروه روسی ک دکتر ازش یاد میکنه اونا معتقدن شعر کلمات رو نده میکنه رمان تصاویر رو . البته به قول مولانا : پیش بینایان خبر گفتن خطاست کان دلیل غفلت و نقصان ماست وما نباید چیزی مطرح کنیم اما شما مسامحه کنید | |
|
اون وقته ک آدم میتونه حتی زیبایی صدای ریختن چایی توی استکان یا تماشای اون چایی توی شیشهی شفاف و یا حرارت مارپیچش رو توی هوای سرد زمستانی ببینه
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است