پنجشنبه ۲۲ آذر
چمدانی از درد شعری از مرتضی حامدی
از دفتر غزل فروش نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۴۳۳۳
بازدید : ۱۰ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب مرتضی حامدی
|
در تصورِ مردانه ی شعر
چمدانی از درد را
بر شانه های مغرور شعور
و دل به جاده های پیچ و خم دارِ
زندگی می زنم
رو در روی بادِ امیال
با اراده ای چون کوه
با کفش هایی جسورِ ماندن
مقابل باران و توفان های حوادث
می ایستم...
دریغ و صد حیف
دیر دانستم
این نبرد
عدالتی ست مرده
خلافِ حرف های مصدق
کلاهم را برداشت
و شال گردنِ آرزوهایم را
دزد برد و جاده ها
لعنت به این همه ابهامِ آدمی
که چون کلافی سر درگم
به پروپایِ احساس می پیچند
و عاقبت
ایستاده چون سروِ حسرت
از پا در می آیم
به تشرهای بی وفایی
البرز هم که باشم
سنگفرش خیابان خواهم شد
به شلاقِ ای کاش ها
شاخه های خیالم خمیده
گوژپشت می شوند
تمام نبوغِ دویده
سویِ بلوغِ سال ها بعد
مثنویِ هفتاد منِ انقلاب می نویسم
برای رشدِ بیت های جمهوری
#مرتضی_حامدی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.