آن شنیدستم یتیمی بی پناه
گفت ز بعد حیدر است روزم تباه
چون که بابا رفته گشتم بی ولی
بود مأوایم مولایم علی
گاه بابم بود و نازم می خرید
همچو کودک پا به پایم می دوید
وقت حسرت گریه بر حالم نمود
یک ترانه بهر آرامم سرود
طفلک من بر من مظلوم ببخش
از یتیمی تو دل خونم ببخش
یا شنیدستم دگر یک قصه ای
قصه ای از یک دل پرغصه ای
در خرابه پیرمردی کور بود
از همه آسایشی او دور بود
گفت بر فرزند مولا این سخن
داشتم یک یاور شیرین سخن
دم به دم از حال من آگاه بود
بر لبانش ذکر یا الله بود
چون که می آمد در این ماتم سرا
پر ز نور می گشت و می یافتم شفا
حال نمی دانم که آن یارم چه شد
آن رفیق و راحت جانم چه شد
از چه رو رویش ز من پنهان کرد
این دل رنجیده را بی جان کرد
بی وفا هرگز نبود آن یار من
مرد بود و هست آن دلدار من
ای که هستی در برم ای باوفا
هیچ می دانی چه شد آقای ما
گفت سبط اکبرش ای بی نوا
آن که می گویی علی است شیرخدا
باب من مظلوم عالم بود و رفت
یاور دین یار خاتم بود و رفت
با دلی خونین ره جانان گرفت
آتشی زین غم به اهل جان گرفت
تا شنید آن پیر فریادی کشید
جامه اش را زین مصیبت می درید
ناگه آرام گشت و افتاد بر زمین
از غم مولا امیرالمؤمنین
عاشقی با سوگ او رفت در برش
وای بر احوال زینب دخترش
وه چه زینب زیب و زین عالمی
کربلا با صبر او شد ماندنی
زینب است دخت علی و فاطمه
کاخ استبداد از او در واهمه
زینب است سردار ایثار و کرم
در اسیری محرم اهل حرم
زینب است سالار او باشد حسین
عصمت الله است حسن را نور عین
خطبه هایش بین که غوغا کرده است
کربلا را باز احیا کرده است
کوفه و شام نام زینب چون شنید
غیرت حیدر به چشم خود بدید
*آری آری دختر زهراست او
حیدر آسا زینب کبری ست او
ادامه دارد...
آیینی بسیار زیبا و با شکوه بود
یا مولای متقیان علی مرتضی علیه السلام
ایام فاطمیه تسلیت