آفتاب عشق ( زلال عروضی قافیه دار پیوسته )
عید مبعث مبارک باد
.
ای که دل، قربان چشمانت !
می شوم کی باز من مهمان چشمانت ؟!
ای کـه قطـره قطـره امـواجـم بــه تــو لبّیـک می گـوینـد!
عــــشق را در عـالم عرفان چشمانت
خوانـدم از قــرآن چشمانت
.
از تو سوره سوره می نوشم
آفتابی را کــه می گــــردد هـم آغـــوشم
از تو آیـه آیـه احساسم به سبک نــور جــاری هست
بـا حضورت یـا رسول الله(ص) میـجـوشم
تا قیامت مست و مدهوشم
.
آه ، ای در هر زمان جاری!
آه ، ای که درد آدم ها به جان داری!
روزگارت ابـر آلـود است و اسرارت سئـوال انـگیــز
در موازات ظهـور عـشـق و بیـداری
باز بر عالم، تو سرداری!
.
بـاز بـرعالم تـو ناموسی
باز تو شایسته ای دست خدا بوسی
بدنظرهایی کـه می بینی همه از قـوم شیطاننـد
بت پرستانند در دنیـای سالـوسـی.
تو شریفی و تو قدّوسی!
.
یا محمد(ص)! ای کتاب عشق!
کهـکشان معـنـی راز، آفـتــاب عــشـق!
ای کـه حیـرانند در هر گوشه ی عالـم، وجـودت را !
نور روشن هست بر شبها جواب عشق
کور، نامحرم بـه خـواب عشق.
.
«اقــرا بسـم ِ ربكَ...» استـــاد!
حالتــی آمد کـــه از معشوق نـور افتـــاد
سـر بـه بـالا گیـر و اینک شکر درگاهش بجـای آور
لحظه ای آرام شـو از لـرزش و فـــــریـاد
راست می خوانی ... مبارک باد