سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        دست بی نمک

        شعری از

        بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )

        از دفتر اورنگ نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ ۲ هفته پیش شماره ثبت ۱۳۳۵۴۱
          بازدید : ۶۱   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )
        آخرین اشعار ناب بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )

        سرشت آدمی از آب و خاک است
        نمک ریزد خدا ، تا خشت خام است
         
        چو در این کالبد روحی نهان شد
        بشر خلق و ز مادر زایمان شد
         
        میان این همه مخلوق عالم
        ز بخت بد ببین چون گشته حالم
         
        در آن هنگامه ورز گل و آب
        به قصد خلق من می دادنش تاب
         
        ندا آمد نمکدان را بیارید
        نمک را در دو دستانش گذارید
         
        که ناگه از قضا آن کوزه بشکست
        نمک ها ریخت بر شنزار و بر دشت
         
        چو تنگ آمد زمان و وقت یزدان
        گل اندام من هم خشک و بی جان
         
        دمید بر پیکرم روح گران را
        مشخص کرد وقت زایمان را
         
        به حکم آن خدیو و شاه شاهان
        به دنیا آمدم فصل زمستان
         
        هر آنقدری که ذاتم بی کلک بود
        دو دستانم تهی از هر نمک بود
         
        از این بابت اگر دستی بگیرم
        و یا در حل مشکلها بمیرم
         
        اگر چون حاتم طائی به دوران
        بیازم سفره ایی از بهر مهمان
         
        اگر در صبر چون ایوب باشم
        میان اهل خانه خوب باشم
         
        ویا چون در رفاقت مرد باشم
        امید و مرحمی بر درد باشم
         
        به نزد کس نظر این کارها نیست
        همیشه این خطا در کار باقیست
         
        مپندارید در کارم کلک بود
        دو دستانم تهی از هر نمک بود
         
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        ۲ هفته پیش
        بنظرم با توجه به قانون کارما ضرب المثل بشکنه این دست که نمک نداره، مفهومش منتفی میشععع... چرا که ما هر کاری کنیم به خودمون برمی‌گرده، دیر یا زود... منتهای مراتب ما فک می‌کنیم مثلا اگه به خانواده حال دادیم و یه کار مثبت کردیم باید از همین سمتم پاسخ بگیریم... در حالی که عموما اینطور نیست... خندانک خندانک

        درود بر شما خندانک
        در کل جالبععع خندانک
        موفق باشید خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۲ هفته پیش
        درود بزرگوار
        متفاوت و زیباست
        البته خصلت بیشتر مردمان نمک نشناسی است که هیچ
        جواب خوبی را با بدی میدهند خندانک
        بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )
        درود جناب استکی عزیز
        ممنونم از شما خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )
        ۲ هفته پیش
        ممنونم از شما
        خندانک خندانک خندانک
        فرامرز عبداله پور
        ۲ هفته پیش
        درود
        مثل همیشه
        زیبا و دلنشین
        سروده اید
        ⚘⚘⚘⚘
        رقص قلمتان ابدی
        بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )
        درود جناب عبدلله پور عزیز
        ممنونم از نگاه زیباتون خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ساسان نجفی(سراب)
        ۲ هفته پیش
        درود..
        چ زیبااااست..
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )
        درود جناب نجفی عزیز
        لطف دارید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        ۲ هفته پیش
        درودتان گرامی

        قلمتان نویسا

        خندانک خندانک خندانک
        بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )
        درود جناب انصاری عزیر
        لطف دارید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۲ هفته پیش
        سلام
        زیباسرودی بود
        قلمتون سبز
        پایدارواستوارباشید
        شاعرگرامی
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )
        درود جناب دزفولی عزیز
        ا رادتمندم
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        ۲ هفته پیش
        سلام و عرض ادب قلمتان تابان خندانک
        بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )
        درود جناب محمدی عزیز
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد گلی ایوری
        ۲ هفته پیش
        درود و احترام جناب حاجی حسینی گرانقدر
        مثنوی زیبایی بود

        به نمک دست فکر نکردن، زندگی را راحت می‌کند...

        سرفراز باشید و بی نیاز
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )
        درود جناب ایوری عزیز
        ممنون از نگاه زیباتون
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مدینه ولی زاده جوشقان
        ۲ هفته پیش
        زیبا و دلنشین و جالب بود
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )
        درود برشما خانم ولی زاده
        ممنونم از لطف شما
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        ۱۲ روز پیش
        درود برشما جناب حاج حسینی

        اشعاریبه مراتب زیبا و

        پر مفهوم و جالبی بود خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن حاجی حسینی ( پیربابا )
        ۹ روز پیش
        درود جناب فتحی عزیز
        ممنونم از نگاه زیبای حضرتعالی خندانک خندانک خندانک
        محمد منصوری بروجنی
        ۹ روز پیش
        به به
        چقدر قشنگ
        احسنت خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8