شنبه ۳ آذر
پارادوکس شعری از داریوش خطیر
از دفتر آویشن نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲ ۲۰:۵۸ شماره ثبت ۱۳۳۴۹
بازدید : ۷۴۰ | نظرات : ۱۷
|
آخرین اشعار ناب داریوش خطیر
|
پروانه می میرد
وقتی شمع خاموش می شود
رویا به سترونی می رسد
هنگامی که چراغ ها
روشن می مانند
ستاره ها بی چشمک
سیاه می شوند
وقتی شهاب ها
به چله می روند
و انجمن ها شورشان شور
و مرادشان
بی مراد
جالیز بی مترسک
می ترسد
ازگنجشکان پرصدا
می رمند
از مترسکان بی دست و پا
به گناه می رسیم
با مستی
از راستی می ترسیم
به وقت مستی
حرام می کنیم
همه چیز را
وقتی
بی رنگی ترانه است
و بی قیدی
شهر کوچه ها
پرستوها بغض شان را
در تهی دستی خانه
رنگ می کنند
اعجاز درخت مقدس
در لبان رود است
و تن تنهایی بیشه
و نقش رنگین کمان
کشتی شکسته ام
میان برهوت
بی هیچ باد بادبانی
و بادبادکی
بی هیچ
مویی
برای برای به آتش کشیدن
تنها
سری مانده
بی هیچ دستمالی
و
اوضاعی که
لنگرگاه هایش در اسکله مانده اند
نه پری برای پرواز
نه
خیالی برای رویا
نه
پرنده ایی برای پرواز
نه
جامی برای مستی
اوضاع بر وفق
مراد باد است
ما کجا؟
تو کجا؟
من کجایم؟
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.