جمعه ۲ آذر
تمام بودن ها را درد کشیدم ... شعری از مرجان جلال موسوی
از دفتر سایه های شب نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲ ۲۰:۰۱ شماره ثبت ۱۳۳۴۸
بازدید : ۷۴۴ | نظرات : ۶۰
|
دفاتر شعر مرجان جلال موسوی
آخرین اشعار ناب مرجان جلال موسوی
|
تمام بودن ها را درد کشیدم
و آغوشِ تو را آرزو
به وسعتِ رسیدن ات سرگردان
ماندن ام شرم را می درد
و لبهایم تو را می خوانند
با عطشِ بوسه ایی
وبکارتی ،که آواره ی تعصب است
در زمانه ی من
باور، زندانی ترس است
سکوت، نشانه ی ایمان
ونجابت، سرکوبِ من
کاش برای شرجی دستانت
جراتِ فاصله را دویده بودم
می دانم
باخیالِ تو
هنوز دریا دریا
حسرت موج می زند
ونیازِ آغوش ات
عطشی ست بر کویرِ تن
آن زمان
که ندای عشق، شرم است
وآغوشت، گناهِ من...
مرجان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.