سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 8 بهمن 1403
    28 رجب 1446
      Monday 27 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وداع از اين دنيا براي ما بسيار نزديك است، ولي ما آن را بسيار دور مي‌بينيم وگرنه اينقدر با هم نزاع نداشتيم. محمدتقی بهجت

        دوشنبه ۸ بهمن

        باران

        شعری از

        معصومه داداش بهمنی

        از دفتر پروانه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳ ۰۸:۵۶ شماره ثبت ۱۳۳۳۷۴
          بازدید : ۵۷   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر معصومه داداش بهمنی

        (باران)
        باران که بارید،
        به سراغ دیوار خاطره هایم رفتم.
        شیون لکه ای دود آلود،
        کنج دیوار
        و تارتن پیر،
        خسته از پژواک غم
        غر غر کنان
        با دستمالی که خودش بافته بود،
        سوی دیوار دوید.
        تا پاک شود ولوله ی غم.
        غرق در تصویر آن.
        با پای لنگ،
        عاجزانه میدمد،
        شیپور جنگ.
        ساعت خاطره ها ،
        وصدای بی صدایش،
        دنگ....دنگ
        به خاطر آمد روزگاری،
        طالب حجره ی ماتم بودی.
        تو ای همخون من،
        همبازی ام بودی.
        کودکی رفت و همه خاطره شد.
        صاحب حجره غمگین،
        بقچه ات را پرکرد،
        همه اش تنهایی.
        گره های بقچه ات،
        همه بی چشم.
        ای کاش نگهی میکردی،
        چین دیوار تیمچه ای
        حجره ی کوزه گر است.
        قوت مهربانی در درون
        سفره اش.
        قوت اش از آب و گل است.
        خاک گل بود از عشق ،
        آب آن روشنی امید است.
        در اقلیم دل غمگینت،
        پریشان بودم.
        زیر باران صدایش میزنم.
        پس از آن روز ،در مسیر اندوه
        گم شد ،بقچه ی بی چشمت.
        حال دل چشمت را ،کوزه گر
        می‌دانست.
        خوی تو با بقچه ی اندوه را.
        او برایت کوزه ای ساخته است.
        زیر باران بنشین،
        کوزه ات را بردار.
        ابرها بار دگر آبستن عشق شدند،
        زاییدند ،همه ی امید را.
        کوزه ات را پر کن.
         
        برای خواهرم مریم....
        (معصومه داداش بهمنی)
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۶ آبان ۱۴۰۳ ۲۲:۵۱
        پر احساس و زیباست خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۶ آبان ۱۴۰۳ ۰۹:۵۵
        طبعتان جوشا
        زبانتان گویا
        قلمتااان نویسا
        هزاران درود
        خندانک خندانک خندانک
        یاسر قادری
        يکشنبه ۶ آبان ۱۴۰۳ ۲۱:۱۶
        درود بر شما بانو
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرامرز عبداله پور
        دوشنبه ۷ آبان ۱۴۰۳ ۰۱:۵۱
        درود
        مثل همیشه
        زیبا و دلنشین
        سروده اید
        ⚘⚘⚘⚘
        رقص قلمتان ابدی
        علی مزینانی عسکری
        دوشنبه ۷ آبان ۱۴۰۳ ۲۱:۱۸
        درود بر شما
        تقدیمی بسیار زیبا و دلنشینی است
        احسنت
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8