دوشنبه ۵ آذر
قبیله گمشده شعری از رضا غریبی
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ حدود ۱ ماه پیش شماره ثبت ۱۳۳۲۸۹
بازدید : ۲۹ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب رضا غریبی
|
از هجوم دردها
بی اختیار سقط می شود
و در مرز تلاطم متولد،
و اندوه را گریه می کند
وقتی به ابتذال لحظه ها می رسد
برای شکفتن
زودتر از موعود به پایان می رسد
این مردمان همسایه
چه خواب سنگینی را تنفس می کنند
در این سرزمین پراکنده
کسی فریاد کسی را ترجمه نمی کند
می توان آنها را به خلوت اندیشه های سبز دعوت کرد
آن زمان صدای پای سفر در تو می پیچد
حجر الاسود بیت المقدس را بوسه بزن
کوچ از سرزمین ات را رها کن
اعصاب شهر برای تو نا امن است
پر از نوای جنگ است
تو آن روح بلند بارانی
که بغض های فرو خورده را
بر سینه ی پر تلاطم مدیترانه می افشانی
تا حریم غربت انسانیت را فتح کنی
و این دریاها
یکی پس از دیگری سرخ می شوند
و هیچ امدادی به دادشان نمی رسد
تو طعم تلخ عاشقی را خوب می فهمی
تو می توانی از سرخی دریا بگذری
و رهایی را
به سرزمین اسارت شده ات نثار کنی
نام تو وزن تمام دنیاست
که از عاطفه سرشار است
زخم ودیعه ای گران بر تن توست
آری
زمینی که در آن قدس جاری ست
و سال هاست که پیامبرش را می جوید
استقامت را بلندی ست که در سینه ی توست
و مرثیه ای که در سکوت می خوانی
تو قبیله ی گمشده ی تاریخی
آیین تو وابستگی بدون تعهد است
که مدت هاست می خواهند به فراموشی بسپارند
ای قدس
این تعهد
از تو به تو باز می گردد.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بر شما