شنبه ۱ دی
رطب شعری از بهمن بیدقی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳ ۱۴:۵۵ شماره ثبت ۱۳۲۹۳۶
بازدید : ۶۱ | نظرات : ۱۱
|
آخرین اشعار ناب بهمن بیدقی
|
رطب
وقتیکه میتم تمّار،
آویزان بر درخت نخل ،
رطب شد
وقتیکه رفتم علم بیاموزم ،
ولی بجای علم ،
ز دست ملّای مکتبخانه ،
نصیبم یکریز کتک شد
وقتیکه آرزوم سلامتی بود اما ،
ز دستِ اینهمه مریضیِ مُسری ،
نصیبم یکریز تب شد
یکباره چشمانم سیاهی رفت
نورهم به آرامی داشت میرفت
تا به خود آمدم ، شب شد
دستانم عاشقِ کِش آمدن ،
بسوی آسمانِ رَبّ شد
دعا و ذکر کارم شد
رودِ زلالِ دعا و ذکر،
جاری به روی لب شد
چه خوب شد که عشق ،
به من ملحق شد
همه جسم و جانم ،
مملوِ از طَرَب شد
بهمن بیدقی 1403/7/10
|
نقدها و نظرات
|
با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار بینهایت سپاسگزارم از لطف و محبتتان سلامت باشید و شادمان | |
|
با سلام و عرض احترام آقای عبداله پور بزرگوار بینهایت سپاسگزارم از لطف و محبتتان سلامت باشید و شادمان | |
|
با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار بینهایت سپاسگزارم از لطف و محبتتان سلامت باشید و شادمان | |
|
با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار سپاسگزارم از لطفتان سلامت باشید و شادمان | |
|
با سلام و عرض احترام آقای جهان آرا بزرگوار بینهایت سپاسگزارم از لطف و محبتتان سلامت باشید و شادمان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بر شما جناب بیدقی هنرمند
جالبهه
شاد باشید