پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )
آخرین اشعار ناب افسانه احمدی ( پونه )
|
تا به این قلبِ پریشان شده پیوند شدی
بر لبم تا به ابد ، سوره ی سوگند شدی
زنده شد از نفست مرده ی خاک افتاده
روی رگ های تن و نبضِ دل آوند شدی
وقتی از راه رسیدی نفست را دادی
به ترک های دلِ زخمیِ من بند شدی
قرص اعصاب و شب و گریهٔ دل شد تعطیل
علت شادیِ این حال بد و گند شدی
کام من تلخ و زبان لال تو چون دانهٔ برف
در دهان آب ، به شیرینیِ یک قند شدی
پشتِ خنجر زده با دست تو درمان شده است
شانه ات تکیه زدم کوه دماوند شدی
روی دریای غم آلوده نگاهم صفی از؛
موجِ موّاج و تماشاییِ لبخند شدی
سالها در پسِ امروز دویدم که رسید
یار من بی کلک و حقّه و ترفند شدی
تاجِ آرامش یک عمر شدی روی سرم
سنگِ با ارزشِ آویزِ گلوبند شدی
برده ای سردی و سرمای زمستان دلم
بوی عیدی و دمِ آخر اسفند شدی
"پونه"ها با نمِ چشمانِ تو شد سبز و قشنگ
آسمان را به خدا رنگ خداوند شدی
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مثل همیشه زیبا