شنبه ۸ دی
علی بی غم شعری از یاسر قادری
از دفتر امتداد نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۳ ۰۹:۰۱ شماره ثبت ۱۳۲۳۷۲
بازدید : ۱۲۱ | نظرات : ۲۴
|
آخرین اشعار ناب یاسر قادری
|
میروی، جا بگذاری ،گر چه جان دگرت را
تو به تاخیر بیفکن ،لحظه ای آن سفرت را
مانده ام خسته و تنها ،می روم تا سوی مسلخ
شاید از عشق بگویم ،پس گرفتی نظرت را
دگرم حوصله ای نیست ،بهر دل داری و دلبر
خبر از من که نداری ،نزدودم اثرت را
لحظه ای باش بگویم ،بی کسی درد بزرگیست
مثل باران که بشوید ، غم و درد سحرت را
خواب راحت نکند آنکه دلش زنده به عشق
غم ،به آتش بکشاند ،هر دو چشمان ترت را
دل فراموش نکرده ،رخ زیبای تو آنی
چشم یار است حریفت ،تو رها کن سپرت را
رفتی و تنگ نشد گر دل تو ،دست مریزاد
چه به رخ خوب کشیدی ، وجناتِ هنرت را
تو "علی بی غم" و من هم شده ام آفت جانم
داغ دل می شکند آن ،همه ،قُرب و قَدَرت را
تو که عاشق نشدی تا ، بشود خنجر تیزی
بدرد قلبت و روحت ، بشکافد جگرت را
یاسرا! دل به تو خندد،تو به دل گاه بخندی
پدر عشق بسوزد که درآورد پدرت را
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما شاهزاده خانم | |
|
درود بر شما استاد استکی بزرگوار | |
|
درودتان جناب ایوری | |
|
درود بر شما جناب کریمی عزیز به مهر خوانده اید | |
|
درودها بانو نوش احساستان بانو | |
|
درود بر شما جناب بیدقی عزیز ممنون | |
|
درود محمد جان با جان دل پذیرا هستم دوست با سواد من | |
|
درودها جناب رجبی عزیز پیشکش نگاه پر مهرتان | |
|
درودها استاد نظری ممنون میشم بفرمایید کجا اشکال وزنی هست تا برطرف بشه؟ ممنون | |
|
:درودها محمد جان ممنون شاید با جایگزینی بسوزد با درآورد مشکل هجای کشیده حل شود. پدر عشق. بسوزد که بسوزد پدرت را | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.