دوشنبه ۱۰ دی
زمان شعری از فاطمه گودرزی
از دفتر پاییز نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۴۲ شماره ثبت ۱۳۲۰۸۴
بازدید : ۳۱۶ | نظرات : ۵۰
|
آخرین اشعار ناب فاطمه گودرزی
|
تمام آینه ام تیر می کشد
وقتی می نگرم در آن
دخترکی پیر را
با چروکهایی از جنس روزگار
*چشمان ترک خورده ام*
قطره قطره میچکد
بر دامن پارچه های
گلدار زمین
سوزن خاطره را برمی دارم
روزگار را می دوزم
ثانیه هایی که ساک سفر بسته اند را
در اتاق حبس می کنم
که از قطار دقایق
جابمانند ....
در کوک ساعت به خواب رفته
رویا میریزم
که بگویی ......
چند چروک دیگر تا
تو فاصله هست
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شاهزاده خانم مهربانم سپاس از نقد دلنشین و اموزنده ی شما حق با شماست باید بند بند جدا میکردم ولی بعد از ارسال به فکرم رسید . و حتما با فرمایشات وراهنماییهای شما و دوستان ادیت میزنم (واژه درستش رو یادم نمیاد ) و مطمئنم این کلمات جسته گریخته رو سروسامان بهتری خواهم داد که در خور شعر باشد و نابیون عزیز . دوست داشتم مثل یک بغچه که مادر بزرگ می بست و گره میزد روزگار را با تمام خوب و بد هایش گره بزنم اما مثل همیشه دستان بی جانم تاب محکم کردن گره را نداشت و خاطره ها همگی از گوشه و کنارش بیرون زدند ممنونم بابت خود نقد و تیک نقد و تعریفهاتون . ان شالله که در کنار شما و دوستان پیشرفت کنم
| |
|
درود و ممنونم استاد سرمازه ارجمند درود و سیپاس خواهر حمایتگر و مهربونم درودی دیگرر بانو گودرزی عزیزم خواهش میکنم شما لطف دارید... چه شعر قشنگی همگی شبتون شیک و زیبا | |
|
درود بر جناب ایوری ارجمند سپاسگزارم از لطف شما درود بر شما استاد گرامی جناب بهگزین خیلی مچکرم از نظر لطف و دلگرمکنندهی شما | |
|
معذرت میخوام فکر کنم این دومین باره که سهوا کامنت پاک شده خوب شد دیدم امیدوارم باعث کدورت خاطر نشدا باشه برای ثبت در تاریخ عرض کنم که در کامنت مزبور عرض شده بود که : همزمانی نوعی از طنز مخصوص بع خودتون و بررسی دقیق شعرهای دوستان نقدهای پر استیکر شما رو جذاب میکنه ، بصری و غیر از آن و اینکه .... دیگه ... بود بازم ولی برای ثبت در حافظه ادبی قرن پانزدهم احتمالا کفایت میکنه زنده باشید | |
|
دورد بر بانوی واژه های ناب بسیار ممنونم از شما و لطفتان | |
|
درود استاد استکی بزرگوار سپاس از لطف بی پایان شما مسلما زیبا نگاه اساتید است | |
|
درود و سپاسگزارم استاد استکی ارجمند | |
|
درود استاد ع،یزیان گرانقدر بسیار ممنونم از شما و لطفتان | |
|
درود بر شما جناب مهدی پور بزرگوار بسیار ممنونم از شما و لطفتان | |
|
درود بر شما جناب بیدقی بزرگوار لسیار ممنونم از شما و لطفتان | |
|
درود جناب انصاری فرد بزرگوار بسیار ممنونم از شما و لطفتان | |
|
درود بر جناب سرمازه بزرگوار بسیار ممنونم از شما و لزفتان | |
|
درود بر نسترن بانوی ناب بسیار ممنونم از شما و لطفتان | |
|
درود و مچکرم بانو طالبزاده نازنین | |
|
درود بر شما جناب صادقی بزرگوار زیبا نگاه شماست بسیار ممنونم از شما و لطفتان | |
|
درود و سیپاس جناب صادقی شریف | |
|
درود بر جناب عبداله پور گرامی بسیار ممنونم از شما و لطفتان | |
|
درود بر شما جناب افشاری بزرگوار بسیار ممنونم از شما و لطفتان | |
|
درود بر شما جناب ازاد بخت بزرگوار بسیار ممنونم از شما و لطف بیکرانتان که همیشه شامل حال این شاگرد می شود پایدار باشید | |
|
درود استاد بزرگوار و سیپاس از شما | |
|
درود جناب به گرین بزرگوار بسیار ممنونم از شما و لطفتان سپاس بابت تعریف تون | |
|
درود بر جناب یونسی بزرگوار بسیار ممنونم از شما ولطفتان | |
|
درود بر شما جناب کریمی بزرگوار بسیار ممنونم از شما و لطفتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
و بسیار بااحساس و دلنشین...
فقط چند مورد نظر شخصیمووو راه نداره نگممم... میگم
تازگیااا هم انقد فکرم مشغولعععع بعضی نظراتم به درد لای جرز صفحات ناب میخوره ولی ما میگیم که بگیم هستیم و داریم با همین دلمشغولی، کامنتی نفس میکشیم...🧐😜
بریم سر سپید خانومانهی قشنگتون...
💥شروع واقعنی عالیععع...
فقط به جای چروکهایی از جنس روزگار میتونستید یه ترکیب درست کنید حتی ساده...
مثل ترکیب خیلی ساده چروک انتظار... که با فاصلهی پایان شعر هم هماهنگهع...(چند چروک دیگر؛ تداعی کننده انتظار)
برای وجود «تمام» در ابتدای شعر الزامی نمیبینم...
آینه ام تیر می کشد
وقتی میبینم در آن
دخترکی پیر را
با چروکهای انتظار
💥 فک میکنم اگه شعرتونو بند بند جدا کنید خیلی تاثیر بهتری در خوانش و فهم اون کنه... به این ترتیب...
آینه ام تیر می کشد
وقتی میبینم در آن
دخترکی پیر را
با چروکهای انتظار
*چشمان ترک خورده ام*
قطره قطره میچکد
بر دامن پارچه های
گلدار زمین
💥سوزن خاطره را برمیدارم...
برداشتن سوزن خاطره قشنگع ولی راستیتش دوختن روزگار جدای از تکرارش بدون صفت برام هیجانانگیز نبود... جایگزینی هم براش پیدا کنید بد نیست... مثلنی امید را میدوزم
چون برام سوال شد چی روزگار رو میدوزید برای این دخترک معصوم مااا ؟
آیا بندهای بعدشووو میدوزید؟ اونا که یکیشون توی اتاق حبس میشه و یکی هم توش رویا ریخته میشه...🧐
💥 که این بندهای انتهایی فوقالعاده عالی و کاملند...
ثانیه هایی که ساک سفر بسته اند
در اتاق حبس می کنم
که از قطار دقایق
جا بمانند
در کوک ساعت به خواب رفته
رویا میریزم
تا بگویی
چند چروک دیگر تا
تو فاصله هست...
سلام ندادم من؟...😜
عادت بدیععع میدونم... ببسید...
سلام علیکم بر باااانوی عزیزم
انشاءالله که جسارت مارو به مهربانی خود خواهید بخشید
تیک نقد میزنم تا همه شعر زیباتو ببینند و اگرم نظرم اشتباهه بهم گوشزد کنند
همواره سلامت و ثروتمند باشید