قافیه پرداز

ای لبت قافیه پردازِ تمام شعرم
با ردیف نگهت محو شدم
دل و جان رفت به یک نیم نگاه
گاه دل دادگی آمد به سر وقت دلم
طاق اَبروی تُو هَم کار بَلد
وای از پیچش موهای بلند و‌نازت
وای از حال دلم
وای از خنده پر واژه تو
شعر ناب...

ای غزل بی تکرار.....
در شبی شَهد حضورت شَررِ شُوق انگیز
شُدهِ شُربِ دل و‌جان
شب دل دادن و‌دلدادگی و دل بستن
زهمان دم‌که نگاهم کردی
شاهد روز نخستین......
ازلین دلخوشی بی وقفه
ای شراب کهنه.....
شهر آشوب.....
به سروقت دلم آمد و تو
در دل لحظه و آن
به تماشا
تمامم کردی
همه ام گشت فدای بودت
تو شدی در دل و جان و همه ام
من ز من رفت و دیگر منی نیست که نیست
همه ام‌ تو گشتی
ای قرار دل و‌جان...
از حضورت همه ام غرق تمنا و نیاز
مَحوِ مَحوِ خواهش
بی‌تو دیگر هیچم
حضرت عیش....
خدای احساس....
بودنت ارامش
شاد و‌شاداب و شرابی گشتم
از تو ای شعرترین شعر...
شراب کهنه.....
شربت شیرینم....
زندگی بخش دلم....
شاد و پر رنگ شد این زندگیم
زندگی با تو خوش است
معنی خوش بودن از تو‌معنا شده جان
تا همیشه به کنارم بمان
حضرت جان......
جان جان.....
جان‌جهان....
دوستت دارد دل
دوستت دارد جان
همه ام در تو تمام است تمام
تا ابد باش، بمان
تا ابد باش، بمان
تا ابد باش، بمان


#حسین گودرزی"تشنه"

۱۳۹۷/۱۰/۱۸