آشیانِ مرغِ دل زلفِ پریشانِ تو است
هرکجا باشم پری این دل که میهمانِ تو است
من خوشم با دردِ عشق دست از علاجم کِش طبیب
تو نکن درمان هلاکم زهرِ درمانِ تو است
وهم کن، دامن مَکش با ناز از افتاده ها
بر سما نگشاید آن دستها که دامانِ تو است
اشکِ چشمم شور دیده تو نکن نفرت اون هم
شوری اش از نمکِ لعلِ دُر افشانِ تو است
مستِ خوابِ ناز شو جمع کن دلِ صد پاره را
که اون هم هر پاره اش در نوکِ مژگانِ تو است
بس که در هجرانِ تُست خاصیت قطعِ حیات
من به اهلِ آن حیات حیران که هجرانِ تو است
ای فضولی مثلِ شمع نگشاید ازسوختن که آن
تابها کز سُنبلت در رشته ی جانِ تو است
(۱۵۵//۱۴۰۳/۰۴/۲۷)
(ترجمه شعر فضولی از ترکی به فارسی)
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
آشیان مرغ دل، زلف پریشانیندادیر
هاردا اولسام ای پری! كؤنلوم سنین یانیندادیر
عشق دردیله خوشام، ال چك علاجیمدان طبیب!
قیلما درمان كیم، هلاكیم زهری درمانیندادیر
چكمه دامن ناز ائدیب افتادهلردن، وهم قیل!
گؤیلره آچیلماسین اللر كی، دامانیندادیر!
گؤزلریم یاشین گؤروب شور، ائتمه نفرت كیم بو هم
اول نمكدندیر كی لعل شكّر افشانیندادیر
مست خواب ناز ائدیب جمع ائت دل صد پارهیی
كیم اونین هر پارهسی بیر نوك موژگانیندادیر
بس كی هجرانیندادیر خاصیت قطع حیات
اول حیات اهلینه حئیرانام كه هجرانیندادیر
ای فضولی! شمع تك مطلق آچیلماز یانمادان
تابلار كیم سونبولوندن رشتهی جانیندادیر
آشیانِ مرغِ دل زلفِ پریشانِ تو است
هرکجا باشم پَری این دل که ( مهمانِ ) تو است
من خوشم با دردِ ( حب ) دست از علاجم کِش طبیب
تو نکن درمان هلاکم زهرِ درمانِ تو است
( رَحم ) کن، دامن مَکش با ناز از افتاده ها
بر سما نگشاید آن (دستی) که دامانِ تو است
اشکِ چشمم ( شورِ دیدارت) به نفرت( ننگری)
( این نمکدان ، شورِشَش ) لعلِ دُر افشانِ تو است
مستِ خوابِ ناز شو (جمعِ دلِ ) صد پاره ام
( قلب من ) هر (تِکّه اش ) در نوکِ مژگانِ تو است
بس که در هجرانِ تُست خاصیت ِ قطعِ حیات
من به اهلِ آن حیات ، حیران ، که (حیرانِ ) تو است
ای فضولی مثلِ شمع ( نگشای از سوزِش تو سَر )
تاب ها کز ( سُنبلش ) در رشته ی جانِ تو است
سلام و درودها برادر گرانقدر و بزرگوار
بسیار بسیار زیبا سرودید همتبار ارجمند
ترجمه ای ناب و دلنشین
در بحر رمل مثمّن محذوف که برخی قسمت های شعرتان به ترمیم و بازبینی به علت بداهه نویسی تان شاید منجر شده بود.
آهنگ ارسالی هم که عالی بود مرحبا
سلامت و پیروز باشید