شنبه ۲۶ آبان
عطر پونه ها شعری از طوبی آهنگران
از دفتر سرو عرفان نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ ۰۹:۱۸ شماره ثبت ۱۳۰۷۲۵
بازدید : ۱۸۴ | نظرات : ۳۷
|
آخرین اشعار ناب طوبی آهنگران
|
تو باطراوت صبح برای بوییدنم امدی
تا با نامت بنویسم و به خیال وصلم کنی تا
احساسم گل کرد و پراکنده شود وبه دنبال تو گردد
عطر تو را بار ها با شبنم شبدر درصبحگاهی لمس کردم
در صحرای دلم گل شبدر تو پراکنده بود ودر خوابم رویای ها همه شیرین بود
هنوز بوی پونه های لمس کرده ی تو را اب می اوردو به جویبار دلم می پاشد
زلال تو در لا لای اب جریان دارد و مرا ارام می کند
هنوز در خیال تو ام در لب چشمه با عطر پونه ها وجودت را می چینم
گوار ی تو را با دستان مشت کرده لمس در اب می کنم
جانم لبریز از زلال ترتو شاداب می شود به رگهایم فواره جاری می شود
بوسه ام چون پروانه عاشق به دنبال لبانت گل زده ات می گردد که شاید گل بوسه ای بچیند و برای تاریخ یخ زده ام ارمغان باشد و زمان را باز گو کند
بسیاردر شاید بودن های انتظار بی قرار ارامم کند و از سنو بران لرزان دل حره ام کم شود دستهای لرزان سنو بران که زخمم می زند را هم در خیال برد انها هم شاید مرا را بفهمند
باشد برای ارامش دل انها هم کمی گریه کنم تا اشکهایم خیس کندریشه ی خشکیده ای را
تو زیبایی منی هنوزدر زرات پراکنده نقش تو مجسم خیالم می شود در جستجو تو به باغ خیال می روم
خیال چه جمله ی زیبایی اگر نبود خیال که پر کندخیالم را وقت من بیهوده می گذشت
روزی که از باغچه ی دلم پر کشیدی در خیالم برای همیشه زنده ماندی ودر چرا ها
به جمع پروانه ها به زمان رفتی
چشمانم در پشت سرت به دور دور ها در نگا ماند
پروانه سوخته ای شدم زمان را به نفرین بی حرمتی جانها مقصر نمودم
چرا می رود چرا جانم را می برد و هزار چرا های دیگر که در دل این زمان به دنیای زمان رفت
دل من خانه ای برای زیبا ترین عشق بود با تو به زمان رفت در زمان ماند و در زمان خواهد مرد
و کسی از رازش چیزی نفهمید
تو معجزه وجودم بودی ثمر باغ دنیام
هنوز در خیالم می گذری با همان بوی نهال های سنجد های باغ و پونه های بنفش کنار جوی
نگاهم را خیالت میکشاند و به سوی ماورا ها می برد به سمت بودنها
کسی جز تو در دل من احساس را لمس نکرد
و ان گل خنده ی تو را باد به خیال بی انتها ی دیگرنبرد
کسی برای دل تنگی ها م اشنا نشد
و زمان می گذرد و من هنوز در زمان تو ام
تا که پدیدارشود زمانم با لمس گرمی افتابی که تو در آن نفس بکشی و عشق را جاری کنی
تمام پرند گان دلم به نغمه آیند
نغمه ی با تو بودن سر دهند
در تن ِ من دمیده شود برز محبت عشق دوباره ای از جوانه زدن پونه ها ی بنفش
غمها ها پوشید شود با رنگ بنفشه صبح
رنگ شادی با بوی پیراهن تو خانه را پر کند
و سردی دنیام پرشود با از تو گفتن ها ی شیرین
که خواهم رویید دوباره
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
چه بااحساس و زیبا
شاد باشید