سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        دریای معما

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۲۰ شماره ثبت ۱۳۰۲۴۶
          بازدید : ۸۰   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        دریای معما
         
        قدمهام دوست دارند پرسه هام را ،
        دراین باغ پُراز،
        رُز و، نسترن و سوسن
         
        جَوالدوز، سهم من است
        بهر دیگران ندارم ، حتی یه سوزن
         
        من بدیهایم را تقبیح کرده ام
        همه آنهمه سیاهیها ، رُفوزَه ن
        من برای قالیِ روحِ موریانه زده ام ،
        کتاب را بعنوانِ قالیباف ، استخدام کرده ام ،
        به او گفتم : قبل از مُردنم ، روحم را رفو زن !
        چونکه میترسم رَوَم به دریای معما
        دریاها را که میشناسید ،
        همیشه پُراز کوسه ن
        راحت طلبی ام هم اینک ،
        روی کاناپه ی دنیا لَم داده ،
        تکیه ای دارد تنم اینک به کوسَن
         
        نفَسهای نفوسم را ، شناخته ام من ،
        دراین چند روزه ی عمر
        آنها همگی به خاک ، مالیده پوزه ن
         
        من به باقیِ عمر، چشم میدوزم
        هنوز غوطه میخورم به دریای معما
        هنوز روزم ، منتظر میمانَد بر شب
        شب هم منتظر، میمانَد به روزم
        به هوس رومیکنم و میگویم بیا ، با هم نهاری بخوریم
        خوشحال میشوم میگوید که روزه م
        یکباره حس میکنم قلبم درد گرفته
        مرگ ازجلوی چشمام ، میتازد چه زیبا همچو تُوسن
        سوارکاری با او را دوست دارم
        خسته از دنیای وامانده ، پای یار را می بینم !
        پاهای یار، مشغول به شکستنِ جنون من نیست
        آنها همچنان مشغول ، به شکستنِ یکریزِ کاسه کوزه ن !
         
        بهمن بیدقی 1403/3/7
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳ ۰۹:۱۹
        با غرض سلام
        قلمتان مانا ونویسا باد
        شاعرواستاد بزرگوار
        هزاران درود درود
        خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۴۶
        با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
        سپاسگزارم از لطفتان
        شاد باشید
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۰۵
        درود های فراوان جناب بیدقی استاد وهنرمند گرانقدر
        بسیار زیبا ‌پرمحتوا
        مسرور ومستدام
        در پناه حق
        🌹🌹🌹🌹
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۴۴
        با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
        سپاسگزارم از لطفتان
        شاد باشید
        درپناه حق
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3