سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        بید پیر

        شعری از

        بهاره محمدی شکوه

        از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۰۱:۰۸ شماره ثبت ۱۲۹۷۴۵
          بازدید : ۱۱۱   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهاره محمدی شکوه

        یه جایی بین خواب و بیداری اسیرم
        نمی دونم ولی انگاری یه درختِ بیدِ پیرم
        سرم گیجه ، تنم خسته اس مدام هزیون می گم
        شاید فردا به زور قرص کمی آروم بگیرم.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۷:۴۶
        خوش ریتم بود خندانک ولی نیاز به ویرایش خندانک
        درود بر شما خندانک
        روز پر خیر و برکتی داشته باشید خندانک
        بهاره محمدی شکوه
        بهاره محمدی شکوه
        جمعه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۴:۵۶
        ممنون از نگاه و نظرتون خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۲۳:۳۵
        پر احساس و زیباست
        "«الا بذکر الله تطمئن القلوب»؛ تنها راه درمان افسردگی"
        بهاره محمدی شکوه
        بهاره محمدی شکوه
        جمعه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۴:۵۷
        سپاس
        ارسال پاسخ
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۰۸:۱۲
        درود بر شما بانو محمدی بزرگوار 🌺💐🌺
        بهاره محمدی شکوه
        بهاره محمدی شکوه
        جمعه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۴:۵۷
        ممنونم
        ارسال پاسخ
        راحله حصارکی (راحیل)
        چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۱:۵۹
        احسنت
        🌸🌷🌸
        🌸🌷🌸🌷
        🌸🌷🌸🌷🌸
        🌸🌷🌸🌷🌸🌷
        بهاره محمدی شکوه
        بهاره محمدی شکوه
        جمعه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۴:۵۷
        ممنونم خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۲۲:۰۸
        باعرض سلام
        زیبا و
        بسیاردلنشین بود
        درودبرشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهاره محمدی شکوه
        بهاره محمدی شکوه
        جمعه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۴:۵۷
        سپاس
        ارسال پاسخ
        بهزاد سرافراز
        پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۰۰:۱۳
        🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃

        درود بر اندیشه و احساس زیبایتان

        🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃

        بهاره محمدی شکوه
        بهاره محمدی شکوه
        جمعه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۴:۵۸
        متشکرم
        ارسال پاسخ
        فرامرز عبداله پور
        پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۰۵:۵۱
        درود
        زیبا ودلنشین وپراحساس
        سروده اید
        🙏❤⚘
        رقص قلمتان ابدی
        بهاره محمدی شکوه
        بهاره محمدی شکوه
        جمعه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۴:۵۸
        ممنونم خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد فاضلی نژاد
        شنبه ۲ تير ۱۴۰۳ ۰۳:۱۵
        درود به شما ، زیبا بود خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3