غصه هم ،شبیهِ ما شدو من،
در دلم واژه واژه غم دارم
در میانِ سروده های خودم
،حسرتی را به صد ستم دارم
مادرم خواب دیده بود مرا
،در میانِ ستاره های امید
راز هایی به رسم دلتنگی
با نواهای مغتنم دارم
کوچه پس کوچه ها در اندوه اند
،من چراغی میان فاصله ها
همچو تردید های پوشالی
در خیالم بنایِ نم دارم
پشت تشویش مست و مبهم خویش
خنده هایی به بیش و کم دارم
در تلنگر امید،پنهان است
من نگاهی بِه اَز دو دَم دارم
گریه ها ،واژه ها،مُراوده ها
در تمنای دم به دم دارم
عاشقم عشق،واژه ای سخت است
غصه ها از دیارِ بَم دارم
شعر، آغازِ واژه های من است
زیر باران بوسه ها ،اما
در دلم پشت واژه های غریب
،یک نفررا همیشه کم دارم
#شهرام_بذلی
پر از تردید های دیروزم ،پر از کنج خانه ای نشستن و اشک ریختن .
تو رفته ای ،نام این رفتن را سفر نامیده اند
اما سفر ها هم نام دارند .
سفر به کویر .به کوه به دریا تو اما از تمامِ تنوع سفرها
سفر آخرت را برگزیدی
پی نوشت:تردید ها همان تحسین های خفته در زبان هاییست که بی جهت کتمانش کردیم .
#شهرام_بذلی
آفرینتان
فقط چرا قالبرو آزاد انتخاب کردید.. غزل خانوم که
پینوشت هم قشنگ بود ولی چطور تردید همون تحسینه؟..🤔
درود بر شما شاعر توانا
موفق باشید