دوشنبه ۱۶ مهر
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
آن که مرا یک دل بی کینه داد
خلق نمودم به جهان راد و شاد
بانگ زنم با همه ی اعتقاد
شکر خدا را که معلم شدم
همدم من نیست به جز کودکی
می کشد او بر ورقش اردکی
یا که بر آرَد ز لجش شکلکی
شکر خدا را که معلم شدم
در نظرم نیست به جز بندگی
نزدِ خدا جز غمِ شرمندگی
بهرِ وطن سبزی و سازندگی
شکر خدا را که معلم شدم
عاشق ِدرس هنر و ورزشم
در پی کسبِ ثمر و ارزشم
ساختنِ شخصیت انگیزشم
شکر خدا را که معلم شدم
در سرِ من نیست هوای سفر
روسیه و هند و عراق و قطر
چون که مرا نیست یکی سیم و زر
شکر خدا را که معلم شدم
فارغم از قیمتِ ارز و دلار
در کفِ بازار غمِ اعتبار
نیست مرا غصه ی سرمایه دار
شکر خدا را که معلم شدم
در کمدم نیست به جز امتحان
کیفِ مرا جز قلمی ارمغان
در نظرِ طفل بُوَم قهرمان
شکر خدا را که معلم شدم
دست بریدم ز غمِ مشتری
بردن جنس از پی ارزآوری
یا بکشم نقشه ی بازیگری
شکر خدا را که معلم شدم
صبح شوم همدم هر نارفیق
تا بکشم نقشه ی خوب و دقیق
پول زنم جیب ولو هر طریق
شکر خدا را که معلم شدم
ایزد اگر بار دگر عمر داد
مادرم ار باز مجدد بزاد
بانگ زنم با همه اعتقاد
شکر خدا را که معلم شدم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما
بسیارزیباست
پیشاپیش روزمعلم هم برشمامبارک باد