گندزده ای یا که همسر اختیار کردی
روزگارم و تیره ، مثل شب تار کردی زندگی و در کامم ، مثل زهر مار کردی
چون فريضه واجب ترک نکردی آزارم اعمالی که هرروزه ، چند وعده تکرار کردی
چندان که نمک روی زخمهای دلم ریختی این سینه پر آه و ، دشت شوره زار کردی
هر روزجلوی چشمم صف کشیده اجدادم خاک قبرشان راشخم روحشون احضار کردی
شیرینی خاصی داشت ، آزار من انگاری جوری تو هوس داشتی گویی که ویار کردی
پابرهنه تو حرفام ، همواره دوان بودی تا حرف حساب گفتم ، نشنیده فرار کردی
از ناحیه گوشم ، چندسالیه می رنجم از بس که زیر گوشم ، تو جیغ و هوار کردی
با آمدنت شادی ، محو و ناپدید گردید یکباره چنان صیاد ، جملگی شکار کردی
گاهی توی خواب دیدم خوشبختی و پشت در قبل از ورودش هربار ، تو منو بیدار کردی
از نیش زبان تو ، تنها نشدم زخمی نسل عقرب و مار و ، شرمنده و خوار کردی
چنگال پلنگ بود یا ، ناخن روی انگشتت با پوست ظریف من ، وحشی تو چکار کردی
درسینه به این وسعت از من چه مگر داشتی ؟ تو کینه اشتر هم ، سلب اعتبار کردی
با شیوه مکر خود ، روبهان بیچاره افسردگی مزمن ، تا ابد دچار کردی
در عمق نگاه تو ، درندگی پیدا بود گرگی بودی در پوست بره استتار کردی
یک جمله اگرگویم ، برمن چه گذشت هرروز صدبار مرا زنده در گور و مزار کردی
از کره گی بی دم بود ،این خری که ماداشتیم. شاید کجه اقبالم ، اینچنین رفتار کردی
با ناله و آه هر روز ، پرسم ز دل خونین تو گند زدهای یا که ، همسر اختیار کردی
گور خودتو کندی با دست خودت شاعر این برگه قتل توست ، یا شعر انتشار کردی ؟
بسیار زیبا و شیرین بود