شاهزاده ازچه شاهی ؟
دلشوره های واهی ،
روی دفتر کاهی
اثر میگذاشت همیشه
مردک کشید آهی
کشید یه دونه ماهی
یه ماهیِ قرمزِ و، خوب وعالی
ماهیه زود شروع کرد ، به جَست و خیز
مَرده دوباره رفت بسوی خاطرات واهی
اینقدر ماهی کشیده بود ،
همچون یه حوضی شده بود دفترش
وقتیکه شب شد ناگاه ،
برحوضِ ماهیِ او، افتاد عکسِ ماهی
نورانی شد دفترش
اول تصورکرد عکسِ ماه است
سرش را بالا گرفت
پژواکِ چهره ی ، دختری بود ،
برآبِ حوضِ ماهی
نداشت دختر، تایی
نگاهش پُر ز جاهی
همچون ماهِ آسمون
خودش را مَرد مشابه کرد با چاهی
چاه کجا ؟ ماه کجا ؟
جاه کجا ؟ آه کجا ؟
طاووسِ زیبا کجا ، روباه کجا ؟
بی عرق ، مست شد ، خواهی نخواهی
افتاده بود به راهی ،
که آخرش بود ناامیدی
دخترِ شاهِ پریون بود انگار
چه دختری ! شاهزاده ازچه شاهی ؟
آنهم اینجا ! دریک دفترِ کاهی
یه اتفاقِ عالی ، دریک مکانِ خوب ، زمانی عالی ،
دراین دنیا برا آدم ، کم پیش میاد
ولی ، پیش میاد گاهی
مهم اینه که اتفاقِ خوبو زود بقاپی
بهمن بیدقی 1402/9/7
درودبرشما جناب بیدقی عزیز
بسیارزیبابود