سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        دیگر نیا

        شعری از

        آریادخت نوری

        از دفتر شعر 1 نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۲ ۱۸:۵۷ شماره ثبت ۱۲۵۵۷۴
          بازدید : ۴۶۹   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر آریادخت نوری

        ناگه یادم آمد آن همه اشک
        کز غیابت من شبانه ریختم
        ناگه یادم آمد آن همه شب
        در فکر رسیدن به تو خوابیدم
        هرکجا احتمال رفتنت بود
        قبل تو به آنجا
        من می‌رسیدم
        سه ساعت و اندی شد آن شب
        در خیسی باران
        به انتظار تو نشستم
        شبی بود سرد و هوا طوفانی
        من به شانس عبورت آنجا لرزیدم
        دیدنت بد و
        ندیدنت بدترم کرد
        چشم خود پس بستم
        تا تو را دیگر نبینم
        آرزویی محال کردم و ای کاش میشد
        و من هیچ‌جا غیر تو
        نه شنیدم و نه دیدم
        ناگه یادم آمد آن شب تلخ
        گفتی برو و نمان،
        تو رفتی و بماندم
        حال اما آمدی و خوب می‌گویی
        از چشم‌های عسلم شعر می‌گویی
        هرچه که می‌خواستم و نمی‌خواهم
        هر آنچه که نگفتی و می‌خواهی
        سخنان تازه و دلنواز می‌گویی
        جانان من
        خوش‌تر حتی آمدی اما
        من دور عشق خط‌های قرمز کشیدم
        آمدم دل به دلت باز دهم، دروغ چرا
        ناگه اما یادم آمد
        که دگر دلی ندارم
        از اول اشتباه بود و می‌دانستم اما
        به عمد خودم را در تو غرق کردم
        حال که دور شدم از تو و فکر تو
        خواهشا دیگر نیا.
        دیگر نیا..
        عشق هم یک دوره و سالی دارد
        و حال، من،
        برای قربان تو شدن جانی ندارم
        آن زمان که پر از نیاز حضورت بودم
        نبودی و
        حال به بودنت نیازی ندارم.

        آریادخت نوری
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱ آذر ۱۴۰۲ ۲۰:۰۲
        درود بانو
        جالب و زیبا بود
        جسارتا تکرار"من" حشو نیست؟ خندانک
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        چهارشنبه ۱ آذر ۱۴۰۲ ۲۳:۰۴
        درود ها.
        اواخر شعر زیبا بود .
        برای شما آرزوی موفقیت دارم
        خندانک

        محمد محمدنژاد(آشوب)
        چهارشنبه ۱ آذر ۱۴۰۲ ۱۱:۴۹
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد اکرمی (خسرو)
        چهارشنبه ۱ آذر ۱۴۰۲ ۱۲:۱۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲ ۰۸:۰۰
        همیشه جاودانه وبرقرار باشید
        لذت بردم
        عالی سرودی بود
        هزاران درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        دانیال حاجی زاده (اشک)
        دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ ۰۱:۰۳
        شعری زیبا بود درود بر شما خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3