چهارشنبه ۲۸ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
خسته از ره رسیده بودیم و
چشم ها، ذره ای فروغ نداشت
در مسیرِ دراز و تاریکی
که پر از خار و مارِ غاشیه بود،
عرقِ سردِ روی پیشانی
رغبتِ سجده بر دروغ نداشت
کاروان، بر فرازِ خوابی خوش
چشم را بست، بر منارۀ عشق
شد کساد و بسی ملال انگیز
کارِ تنظیم نبض، با نگارۀ عشق
رونق حجره ها ز بیتوته
در رکوع و سجودِ مرموزی
پشت دیوارِ خدعه، قوام گرفت
یک نژادِ اصیلِ بوقلمون،
آمد و قد کشید و یک باره
دانه را از دهانِ مرغ سحر
دولت از باورِ عوام گرفت
موقعی که به حکم رازِ بقا
بین پینه به روی پیشانی
یا در آمالِ خویش پوسیدن
انتخابی دگر نمی ماند،
آخرین ایستگاهِ آزادی
می شود یک قفس، کمی دانه
می شود انهدامِ آب و هوا
بلبلی که دگر نمی خواند
در زمینی که خرافه کاشته شد،
بهترین راهِ رستگار شدن
می شود با ثواب، خوابیدن
خواب سبزِ بهشت را دیدن
در قماری مقدس و مفرط
زندگی را به مرگ بازیدن
و در آغوش یک سکوت غلیظ
لحظه ای خوابِ زندگی دیدن
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.