(خندیدم)
سالها کُنج قفس طَرد شدم خندیدم
جان سپردم زِ غمت، زرد شدم خندیدم
روح من گیر به این جسمِ زِ هم پاشیده
پیکری زخمی و پُردرد شدم خندیدم
پیر شد کودک دل بس به غمم خندیده
پشت پا زد به دلم سرد شدم خندیدم
قاتل دل شدم و در پی خود آواره
عابری بی کس و شبگرد شدم خندیدم
بردی ام زور کشان سوی قفس بی پرواز
موقع مرگ ولی مَرد شدم خندیدم
زیباست اما چون اجازه نقد دارم در کمال احترام و اختصار نکاتی چند را خدمت تان معروض میدارم ابتدا هم از وجوه مثبت و بی عیب شروع میکنم
شعرتان اشکالی در ردیف و قافیه ندارد وااژگان ( طرد-زرد- درد مرد) به درستی قافیه شده اند و ( شدم خندیدم ) ردیف
اماا در وزن به اینگونه نیست وزن مصراع اول درست است سالم و بی عیب اما در مصراع دوم اشکال وزنی دارید در مصراع سوم و چهارم هم اشکال وزنی ندار د اما در آخرین مصراع در واژه ( مرگ) که هجای کشیده است اندکی اشکال وزنی اتفاق افتاده است ضمنا ترکیب ( زور کشان) هرچند اشکالی در وزن ایجاد نکرده است و لی از نظر نقد لغوی قابل بحث چرا که واژه ( کشان) وقتی در برابر ( بردن) قرار میگیرد خودش به معنای به زور بردن است چون اگر با رضایت بود که دیگر نیاز به کشیدن نبود ضمنا از نظر تعداد ابیات هم سروده تان در حد یک غزل کامل نیست چون حد اقل ابیات یک غزل را پنج بیت ذکر کرده اند درپایان نیز اضافه میکنم شما وزن و قافیه را میشود گفت خوب شناخته اید چرا که قافیه ها تان بی عیب و در وزن نیز اشکالات بسیار اندکی دارید
حتما طول کلامم را به سعه ی صدر نیکویی مرامتان بخشیده اید
با آرزوی بهترینها برای شما بزرگوار