پنجشنبه ۲۰ دی
برگ و باد شعری از حسین وصال پور
از دفتر آزگار نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲ ۱۵:۱۲ شماره ثبت ۱۲۴۰۳۶
بازدید : ۲۰۵ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب حسین وصال پور
|
وقت رفتن دست هایم رابگیر
اولین و آخرین پاییز ماست
زرد باشم یا که سبز خواهم شکست
مرگ تقدیر تمام برگ هاست
بر درخت زندگی لم داده است
برگ خشکی که نمیداند کجاست
آخرش با خود خواهد برد باد
سمت دنیایی که تا بی انتهاست
خوش رقصیدن به آغوش نسیم
داستان عشقِ برگ و شاخه هاست
گاه می میرند زیر چکمه ها
خاطراتی کز بهارانش بجاست
روزگاری هم زهم خواهند گذشت
پس که میداند کدامین بیوفاست
سرنوشت برگ ها ویرانگی است
دل بریدن بخشی از این ماجراست
خِش خِش چن روزه اش را گوش کن
کاین همه فریاد عمری بی صداست
ماهمه برگ های روی شاخه ایم
فکر می کردیم که مقصد اینجاست
گرچه خوش آویخته ایم بر این درخت
کس نمی داند که فرجامش کجاست!
حسین وصال پور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام و درود
زیبا سرودید و غمگین اما قوافی تان گاهی حروف الحاقی دارند .
(شاخه ها - برگ ها ).
سلامت و دلشاد باشید.