سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        آزادی

        شعری از

        محمد حسنی

        از دفتر حیا نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۶ شهريور ۱۴۰۲ ۱۶:۵۹ شماره ثبت ۱۲۳۲۵۶
          بازدید : ۲۲۹   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        آزادی عقده ای شد
         
        تا عده ای را فقط بر
        برکندن جامه در جامعه ملزم کرد
         
        آنچنان که حجاب را در دست عده ای ابزار!
         
        ایشان را هم
        در بردار بردار ، از خواهش عقده ها، در اینده ی بی انتظار، به دار کشید
         
        خواهرم برادرم
         
        آنگاه، از اسارت نفس بر آمدی، آزادی
        گرنه
                کجا
                       کسی تو را
                                        میکند اجبار
        جز خواسته تو
        که هنوز اطمنینان از صحت آن نداری
         
         
        و کجا کسی تو را می کشد به دار
                                                         جز خودت
        مثل یک لبخند
         و اعتماد از سر ساده گی
         
        و عشق که تنها جذب برکندن های تو:
         
        روسری پیراهن و.. تو بود
         
         
        آزادی عقده ای شد 
         
        از هوس تا هرز فاصله کمی باشد
         
        و نفس، زندان همیشه گی
        در دل مردم امروز
         
         
         
        محمدحسنی
         
         
         
         
         
         
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۷ شهريور ۱۴۰۲ ۲۰:۱۱
        درود بزرگوار
        اجتماعی زیبا و با شکوه بود خندانک
        محمد حسنی
        محمد حسنی
        سه شنبه ۷ شهريور ۱۴۰۲ ۲۲:۴۴
        درود استاد استکی سپاس از شما و حضورتان خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۷ شهريور ۱۴۰۲ ۱۱:۴۴
        درودبرشما
        زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        محمد حسنی
        محمد حسنی
        سه شنبه ۷ شهريور ۱۴۰۲ ۲۲:۴۵
        درود جناب انصاری سپاس از حضور شما خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        سه شنبه ۷ شهريور ۱۴۰۲ ۱۲:۰۲
        خندانک خندانک خندانک
        محمد حسنی
        محمد حسنی
        سه شنبه ۷ شهريور ۱۴۰۲ ۲۲:۴۶
        سپاس جناب اکرمی خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        سه شنبه ۷ شهريور ۱۴۰۲ ۱۲:۰۶
        درودبرشما استاد عزیزم جناب حسنی عزیزم بسیار زیبا و عالی بود لذت بردم احسن برشما پرمفهوم بود 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
        💙💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
        💐💐💐💐💐💐
        🌼🌼🌼🌼
        💟💟💟
        ❤️❤️
        ❤️
        محمد حسنی
        محمد حسنی
        سه شنبه ۷ شهريور ۱۴۰۲ ۲۲:۴۵
        درود جناب کاظمی سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        نیره صدری
        سه شنبه ۷ شهريور ۱۴۰۲ ۱۴:۳۷
        درود برشما جناب حسنی بزرگوار خندانک
        بسیارزیبا خندانک
        محمد حسنی
        محمد حسنی
        سه شنبه ۷ شهريور ۱۴۰۲ ۲۲:۴۷
        درود ادیب صدری
        سپاس از حضور شما
        در پناه خدا خندانک
        ارسال پاسخ
        فیروزه سمیعی
        سه شنبه ۷ شهريور ۱۴۰۲ ۱۶:۴۰
        درودتان باد جناب استاد حسنی ادیب گرانقدر🌞
        البته پیرامون حجاب بحث مفصل است و تک بعدی نمی شود اندیشید و بیان کرد ،
        حجاب دو طرفه است،
        و اینکه شما مرد هستید و همه چیز را از نگاه مرد سالارانه که آموختید و زندگی کرده آید نگاه می کنید .


        ﻣﻦ ﺍﺯ ﻋﻘﺮﺏ ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﻢﻭﻟﯽ ﺍز ﻧﯿﺶ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ

        ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﺮﮔﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯿﺶ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ



        ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺸﻨﯽﮐﻪ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺗﻨﻢ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﻭﻟﯽ

        ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻼﻑِ ﻣﻐﺰ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎ ﺭﯾﺶ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ



        ﻫﺮﺍﺳﻢ ، ﺟﻨﮓ ﺑﯿﻦِﺷﻌﻠﻪ ﻭ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻭ ﻫﯿﺰﻡ ﻧﯿﺴﺖ

        ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥِ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺩﺭ ﺁﺗﯿﺶ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ



        ﺗﻨﻢ ﺁﺯﺍﺩ؛ ﺍﻣﺎ،ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﻡ ﺳﺴﺖ ﺑﻨﯿﺎﺩ ﺍﺳﺖ

        ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻼﻕِ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺗﻬﯽ ﺑﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ



        ﮐﻼﻡ ﺁﺧﺮ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ

        ﮐﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻧﯿﺶﻭﻣﯿﺶﻭﺭﯾﺶﻭﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﯾﺶﻣﯿﺘﺮﺳﻢ

        سیمین بهبهانی 🌻🌟

        محمد حسنی
        محمد حسنی
        سه شنبه ۷ شهريور ۱۴۰۲ ۲۳:۲۴
        درود ادیب سمیعی سپاس از حضور شما
        به نظرم بهتر است به جای نگاه چندی بعدی نظری به مقوله حجاب و برهنگی از بعد وجودی انسان نگاه کنیم
        و این بعد و کشش حیوانی و غربزی انسان را ببینیم که بانی این رفتار ها و هنجار در جامعه می شود که به حقیقت نزدیک تر است
        و اینکه چرا در کنار این خالق بعد انسانی را هم نهاده تا انسان برای خود حجب و حریم قائل باشد و در پیاده و خیابان در جهت تامین این قسم نیازها بر نیاید
        مشخصا جدا از موارد حاشیه ای، شاهد بی بند باری که در سال های اخیر به اوج خود رسیده بوده ایم

        در مورد اتهام نگاه مرد سالارانه که فرموده اید خیر ، چنین چیزی نیست طبق فرموده سنن ما نگاه به مرد زن در وهله اول نگاه انسانی ست
        اما بسته به ظرفت ها و حس و خلق ، نقش ها تعیین می شود وگرنه این موجود، نر و ماده خلق نمی شد..

        من نه به آن ریش و مذهبی که در شعر آمده و دینی که یدک می کشد به آن شکل اعتقاد دارم نه به ریا کارای و شارلاتان بازی این قشر
        چون هیچوقت بدین شکل نیست
        و هر چیزی که بزنی و بکوبی بر عکس اش بکنی میشود نماد شیطان
        چه دین باشد و چه انسانیت و..
        اما انصاف چیزی ست که لا اقل دید را به راستی نزدیک تر می کند
        مثلا نه پوش عفت می آورد
        نه برهنگی
        اما در صورت استفاده درست، کدام به حقیقت نزدیک تر است( با توجه به بعد حیوانی و غریزی انسان و کشش ناخواسته ای که به جنس مخالف وجود دارد به این سوال نگاه کنید اگر جویای حقیقتید)
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        چهارشنبه ۸ شهريور ۱۴۰۲ ۱۰:۱۳
        درود وعرض ارادت خندانک
        زیبا بود خندانک خندانک
        در پناه حق خندانک
        نیلوفر تیر
        چهارشنبه ۸ شهريور ۱۴۰۲ ۲۰:۴۸
        درود جناب حسنی گرامی خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        پنجشنبه ۹ شهريور ۱۴۰۲ ۲۳:۳۲
        سلام و عرض ادب جناب حسنی
        به قول شاملو:
        (و تو از جانب من
        به آن کسان که به زیانی معتادند
        و اگر زیانی نبرند که با خویشان بیگانه بود
        می‌پندارند که سودی برده‌اند،
        و به آن دیگر کسان
        که سودشان یک‌سر
        از زیانِ دیگران است
        و اگر سودی بر کف نشمارند
        در حساب زیانِ خویش نقطه می‌گذارند
        بگو:
        دلِتان را بکنید
        بیگانه‌های من
        دلتان را بکنید...!
        دعایی که شما زمزمه می‌کنید
        تاریخِ زندگانی‌ست که مرده‌اند
        و هنگامی نیز
        که زنده بوده‌اند
        خروسِ هیچ زندگی
        در قلبِ دهکده‌شان آواز
        نداده بود!)
        قلمتان سبز خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3