ترسا

درودها استاد عزیز دکتر پر افتخار ادیب و شاعر ارزشمند جناب محمدی
ممنونم از توجه و حضور خوبتون
به دل شعر زندگی بنشینید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
من در این شهر به جان چشمت
غصه بارانم ولی جان به نگاهت دارم
از شب و حاشیه اش دلخسته
از زمین بیزارم

درودها استاد عزیز مهربانوی جان سرکار خانم عجم بانوی واژه ها
ممنونم از حسن توجه شما ادیب گرامی
سلامت شاد و تندرست باشید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
حس یک خلسه ی بی تاریخی
داستان شب چشمان تو بود
قصه از تیرگی بی روزن
حادثه از غم پنهان تو بود

درودها استاد عزیز جناب استکی ادیب گرامی
تشکر میکنم از حضور خوبتون و همچنین توجه حضرت عالی
سربلند و سلامت باشید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
تو نباشی زمین پر درد است
با دلی خون شده
پرواز کبوتر حرف است
روشنی ها کم نیست
سایه ها بسیارند

درود بر شما استاد عزیز جناب عزیزان
ممنونم از توجه شما بزرگوار
لطف شماست
سلامت و پیروز باشید ادیب گرامی
🙏🌹🌹🌹🦋
ثانیه های شب چرا دقیقه ای نمی شود
درد هم ز خستگی بخواب رود باز صبح نمی شود

ستاره های خسته را یکی یکی شمرده ام
شبهای چشم تو چرا اینجا سحر نمی شود

بهروز دارابی

درود بر شما استاد عزیز جناب اکرمی خسرو شعر ادیب گرامی
ممنونم از توجه حضرت عالی
پایدار باشید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋

درد در گوشه سینه دامن گیر است
ای دریغ آخر این کوچه به شب میریزد

درود ها استاد عزیز جناب نظری گرامی ادیب محترم
سپاسگزاری میکنم از حضور و حسن توجه حضرت عالی
سربلند و پر افتخار بتابید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋

با نگاهت زخمه بر این ساز گریان میکشی
با نوای شور ماهور را  به عرفان میکشی

درودها استاد همیشه مهربان جناب دزفولی عزیز
تشکر میکنم از حضور خوب شما همچنین بداهه زیبایی که سروده اید
به شعر زندگی سر بلند بتابید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
خسته از تنهایی تو که شدم
میروم دنبال غم های خودم
پای مردی دلم را می شکنم
قید دنیای جنون را میزنم

درودها استاد عزیز جناب سلیمی ادیب محترم
قدمتون گلبارون ممنون از نگاه و توجه شما
پیروز و سربلند باشید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
لحظه ها در پس رویا مینشینم که بیایی
دست تقدیر دلم نیست لحظه های این جدایی

درودها استاد عزیز جناب آزاد بخت ادیب گرامی
سپاسگزاری میکنم از توجه و حضور شما
سرافراز و سلامت باشید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
این روزها آسمانم آبیست
وزش عاطفه ام طوفانیست
تو نگاهت آرام
تو دلت دریایی ست

درود بر شما استاد عزیز جناب محمد نژاد شاعر گرامی
ممنونم از توجه شما
به آسمان سعادت بدرخشید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
در امتداد باد
همراه با نسیمی که از سمت تو می وزید
یک سبد خاطره پر پر میشد
و رویایی جان نگرفته
به گل می نشست

درود بر شما استاد عزیز مهربانوی جان سرکار خانم بهرامی
ممنونم از توجه و نگاهتان لطف شماست
بدرخشید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
آنسوی سخاوتها چشمی به افق خشکید
در پیچ و خم جاده تنهایی شب پیچید

درودها استاد عزیز جناب فلاح شاعر توانا ادیب محترم
ممنونم از توجه حضرت عالی
برقرار باشید و بر شعر زندگی بخوانید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
سرو حیات عمر‌ من
ریشه به آب نزد اگر
تو کینه ای به دل نگیر
دلهره ای دگر نشو

خسته شده از انتظار
سایه به تو نداد اگر‌
عشق زبان کودکیست
بهانه ای دگر نشو

درودها استاد عزیز مهربانوی جان سرکار خانم کاسیانی شاعره ی گرامی ادیب محترم
ممنون از نگاه شما
به مهر بمانید و بر شعر زندگی بخوانید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
پاک تر از باران
با نسیم مرطوب جالیز
از آنسوی بوته زار
یاد تو پاورچین
در حصار خاطره ای
می نشیند

درودها استاد عزیز جناب انصاری شاعر گرامی
تشکر میکنم از حضور خوبتون و همچنین توجه حضرت عالی
بر آسمان زندگی بدرخشید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
به آیه های چشم تو
که سرنوشت خسته ام
شکسته ام به دست تو
به بخت خود نشسته ام

درودها استاد پرشور جناب کاظمی نیک ادیب گرامی
ممنونم از توجه شما دوست خوب و باوقار
به آسمان خوشبختی بدرخشی الهی
🙏🌹🌹🌹🦋💜
یکروز مرا خواهی دید
در کوچه ی باورها
در پنجره میبینی
خاموشی بستن را

یک غصه برای غم
یک درد برای تب
بغضی بجا مانده
آوار برای شب

درودها استاد عزیز جناب سالوند شاعر‌گرامی مهدی جان
خیر مقدم عرض میکنم به پیج خودتون خوش آمدی
از توجه و نگاه زیبای شما تشکر میکنم و بخودم می‌بالم
در پناه حضرت حق همیشه سربلند باشید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
بیا شبهای بیداری
تو را یک قصه کم دارند
تمام اختران شب
برای دیدنت تا صبح بیدارند

درودها استاد عزیز جناب ابراهیمی اصل ادیب گرامی
سپاسگزاری میکنم از حضور شما و توجه حضرت عالی
بر قرار باشید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
گناه نه از تو بود
نه از من و خاطره ها
تقصیر‌ شب بود
تقصیر چشمان تو
و باز بودن
گوشه ی همیشه عاشق
پنجره ها

درود بر شما ادیب گرامی مهربانوی جان سرکار خانم ایرانپور
سپاسگزاری میکنم از حضور و نگاهتون به پیج خودتون خوش اومدید
🙏🌹🌹🌹🦋
نه آنقدر حافظ که قافیه بدانیم
نه آنقد‌ر‌ نیما که نیمایی بخوانیم
هنگامه ی زهرم که تا سر کشی مرا
بسوزیم و بسوزیم و بسوزانیم
بداهه تقدیم مهرتان

درودها استاد عزیز جناب افشاری
ممنونم از توجه حضرت عالی
پایدار سلامت و پیروز باشید ادیب گرامی
🙏🌹🌹🌹🦋
این روزها که بیقرار‌ منی
چون سایه های جان
در‌ کنار منی
من محو تو میشوم و باز تو
در نگاه منی
در مدار منی

درود بر شما ادیب گرامی سرکار خانم عباس پور
تشکر میکنم از نگاه و توجه شما شاعره ی محترم
بر دل شعر زندگی بنشینید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
کسی از شب نخواهد پرسید
سمت و سوی رد پاهایت را
زیر لب نجوا کن بی پروا
لذت شوری اشک هایت را

درودها مهربانوی جان سرکار خانوم مهری
خیر مقدم عرض میکنم و ممنونم از نگاه و توجه شما
سربلند و پیروز باشید ادیب گرامی
🙏🌹🌹🌹🦋
شبی در خواب و رویا
غرق خود بودم
سراسر سرد و بی سامان
دوای درد بی درمان خود بودم

نمیدانم چه حالی بود
کسی شاید کجا درگیر فالی بود

زمین چون بستر شب ها تاریک شد
تمام کوچه ها بن بست و باریک شد
زمین در نبض سنتور زمان
ناکوک می پیچید
دلم گاهی غمگین بود
دوباره باز میخندید

کبوتر میبرید
دامهای صیاد را
صدای تیشه بر هم زد
هوای خواب فرهاد را
از آن دریای نا آرام و گاهی ها
هوای آسمان می‌سوخت
برای بچه ماهی ها

چه زیبا بود
لباس عطری مادر
تمام روز بی سامان
تمام شب چشم بر در

دلم مغرور‌ بابا بود
دلش چون شیر دریا بود
تمام‌ بازوانش زور
گره پیشانی و
از زندگی رنجور

کنون بیدارم اما
رفت آن روزها
از آن رویای شیرینی
که اسمش زندگانی بود
و من هرگز نفهمیدم
نوید آسمانی بود

بهروز دارابی

درود بر شما جناب فاضلی نژاد ادیب گرامی شاعر ارزشمند
ممنونم از توجه حضرت عالی
افتخاریست حضور خوبتون
به دل شعر زندگی بنشینید الهی و بدرخشید
🙏🌹🌹🌹🦋

تو مهتابی
تو رویایی
برای آسمان شمعی
برای شب چه زیبایی

تو امروزی
تو فردایی
برای خشکی لب ها
نوازش های بارانی

تو پروینی
تو تسکینی
برای هر دعای من
کلام خاص آمینی

بهروز دارابی

درود بر شما استاد عزیز مهربانوی جان سرکار خانم سمیعی
سپاسگزاری میکنم از نگاه و توجه شما ادیب گرامی
درس پس میدیم بانو
به مهر بمانید و بر شعر زندگی بخوانید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋

از آن سوی دردهای من
از آن سوی این خانه ها
یکی تار موی سپید
طعنه میزد به دندانه ی شانه ها
از آن سوی این خانه که نشسته به غم
خروشیده باران عجب روی ویرانه ها
از آن سوی ظلمت از آن سوی درد
فقط آشنای تو بود بین بیگانه ها
از آن رازقی هم که افتاده بود بر زمین
فقط عطری از خاطره مانده بر پله ها
صدای سکوت بود در غمی بی صدا
شب و شبنمی می‌چکید روی افسانه ها
وفا آن طرف تر نشسته به درد
خیال می وزید روی انگیزه ها
شادی اما که رخت بر بسته بود سالها
خودش را کشید سوی‌ من تا لب چاره ها
خیالم‌ به ناچار خیال می کشید
هوای نیاز می پرید تا لب یک گناه
گناهی به زیبایی این همه انتظار
گناهی چو‌ شب های من بی قرار
زمان در گذر بود و شب ، انزوای شدید
زمین می برید بند دام مرا
صدایی شکست ، حال این کوچه را
دلم می طپید پشت دیوار دلش بار ها
دلم آن سوی این بام خدایی‌نداشت
همه تاریخ من آه بود و شب گریه ها
فقط قاب عکسی نشان از تو داشت
و گر نه هوای سفر رفته از کوچه ها
صدای قدمهای کوچه نزدیک می شدند
امید هم برید مثل بیداری از خواب ها
کسی پشت در بود که هیچگاه نبود
دلم را کشید تا لب شیب یک پرتگاه
در خانه قفلی نداشت بعد از او
دو چشمم نشست در قدم‌های ماه

بهروز دارابی

درود بر شما ادیب محترم شاعره ی گرامی سرکار خانم خضری
ممنونم از توجه و حضور خوبتون خیر مقدم عرض میکنم به پیج خودتون خوش آمدید
در پناه یگانه هستی بخش جهان سربلند و سرافراز باشید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋
نشسته ای با گرمی
کنار خاطره ها
همان‌ تبسم همیشگی‌
میخندد به روی چهره ات
باز تصویری خودخواه نشسته است
روبروی غرورت
و باز یک رویا جان میگیرد
با گرمای وجودت
امروز هم‌ یکی گم میشود
در لابلای عطر یاسی که نشسته به سنجاق حضورت

‌بهروز دارابی

درودها جناب مهدی پور ادیب گرامی غزلسرای خوش ذوق و دوست داشتنی
ممنونم از توجه حضرت عالی
سربلند و سلامت باشید الهی
🙏🌹🌹🌹🦋

برای روز که میگیرد
سراغ از شب
برای دلهره های  تشنج وار
برای رقص بی آهنگ

برای راز تلخی جدایی ها
برای مهربانی خدای خوب پاکی‌ها

بیا با من به شب هایم
بیا شاید بمیرد در خودش امشب
سکوت سرد لب هایم

کسی در انتظارش بیقراری تارها بسته
شده افسرده و از زندگی خسته

غریبی در خودش ، راهی
اسیر تشنه ای درگیر اقیانوس

که بگریزد ز راه بسته ای یک شب
ازین شبهای بی فانوس

بیا امشب بگیر آرام
بمان در وادی غم ها
تو ای تندیس خوبی ها
عزیزم باش
دراین شبهای تنهایی
برای دلهره هایم
شبی راه گریزم باش

بهروز دارابی

درود بر شما ادیب و شعرهای گرامی سرکار خانوم نرگس زند آرامش شعر
سپاسگزاری میکنم از حضور خوبتون و نگاه ارزشمند شما
بر دل شعر زندگی بنشینید الهی و بدرخشید
🙏🌹🌹🌹🦋

امشب ترانه ی سکوت‌ را
برای چشمانت
سروده ام
غروری از کوه شکسته ام و
زنگاره ای از شعر
زدوده ام

من از تو بارها خوانده ام
اگر‌ چه در خیالت
سروده نشد
در سوگ چشم هایت
لبی به خنده گشوده نشد

زورق شعر من امشب
نشسته به عشق
آهنگ باران را ، برای تو و
برای چشمهای تو نوشت

پس ِ شبگردی های من
پشت ویرانترین کوچه ها

تو در متن رویای من
بودی و قصه ها

خدای زمین همراه تو بود
پس از هر شراره
که از قلب من می چکید
اگر‌ چه بود و نبود
و‌ گاهی هرگز نبود
نشان از تو‌ داشت
به راه تو بود

تو ای زیباترین
پرسه های غرور
تو ای کامکار شب و شاعری

تو‌ ای بهترین واژه ی
عاشقی
همه آبروی شب و بی کسی
تو ای دار و‌ ندار و نامدار زمین

تمام گناهم
نگاه تو بود

بهروز دارابی