سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        هر صبح

        شعری از

        فیروزه سمیعی

        از دفتر دلتنگی نوع شعر پریسکه

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۰۰:۳۵ شماره ثبت ۱۲۲۲۹۶
          بازدید : ۷۰۹   |    نظرات : ۱۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        از سلولم می شود
        پرواز پرنده گان را دید
        هر صبح آزاد می شوم
        با نامی که می خوانند...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۰:۰۲

        خندانک صَلّی اللهُ عَلیکِ یا زینب‌کبری یاجَبلُ الصَبر خندانک


        زینب ز فراق
        باخبر می گردد
        درآتشِ اشک
        شعله وَر می گردد
        یک مَرکبِ بی سوار و زخمی
        در باد
        با یالِ پریشان شده
        برمی گردد... .


        تسلیت خندانک خندانک

        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۳۲
        درود بانو
        اجتماعی بسیار زیبا و با شکوه بود خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۴۰
        درودتان باد جناب استاد استکی ادیب گرانقدر 🌞
        به دیده ی. مهر می خوانید مهربان🌸☘️🌻
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 💎🙏🌺🌹
        نویسا مانید وسبز وسرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۵۹
        درود تان باد

        زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۱۶
        درودتان باد جناب استاد انصاری عزیز ادیب گرانقدر 🌞
        به دیده ی مهر می خوانید مهربان 🌺☘️🌹
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 💎🙏🌺☘️🌹
        نویسا مانید وسبز وسرفراز و شادمان
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        ساسان نجفی(سراب)
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۰۶
        خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سلام و عرض ادب..
        درود بر شما..زیبا سرودید..
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۱۸
        درودتان باد جناب نجفی ادیب گرانقدر 🌞
        به دیده ی مهر می خوانید مهربان 🍃🌺🌸🌹☘️
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان🙏💎🌺🌸🌹
        نویسا مانید وسبز وسرفراز و شادمان
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️

        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۲۳
        درود بانو زیبا بود خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۲۰
        درودتان باد جناب استاد آزاد بخت ادیب گرانقدر 🌞
        صمیمانه سپاسگزار الطاف و حضور ارزشمندتان هستم 🙏💎🌸☘️🍃🌹
        نویسا مانید وسبز وسرفراز و درخشان
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۱۰
        خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۲۰
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سیده نسترن طالب زاده
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۳۷
        درودتان فرهیخته بانوی ارجمند
        شاعر سپیدانه های زیباا و پرمحتوا
        بهره و لذت بردم
        با مهر
        فیروزه سمیعی
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۴۰
        درودتان باد مهربانو طالب زاده ی نازنینم ادیب گرانقدرم 💗
        به دیده ی مهر می خوانید مهربانم 🌸
        و به مهر می نویسید❣️
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 💎🙏🌺☘️🍃
        نویسا مانید وسبز وسرفراز و درخشان
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        مسعود مدهوش( یامور)
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۰۲
        درودتان ادیب ارجمند بانو سمیعی گرانقدر🌹

        کوتاهی به وسعت دریای خزر،زیبا،دلنشین،گویا،👏👏👏👏👏👏👏

        از سلولم می شود
        دهان باز پرندگان را دید
        هر صبح آزاد می شوم
        با نامی که می خوانند...

        قلمتان سبز و نویسا🌹🙏☄️⭐☘️🌸💐🍂🌳🌲
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۰۳
        درودتان باد جناب دکتر مدهوش ادیب گرانقدر 🌞
        به نظر مهر می خوانید و می نویسید مهربان ☘️🌹🌺🌻🌸
        از بذل توجه و حضور درخشانتان صمیمانه سپاسگزارم🙏💎🍃🌸🌻🌺🌸
        پاینده مانید و سرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        عباس ترکاشوند
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۴۴
        افرین خانم سمیعی
        زیبا خندانک خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۰۵
        درودتان باد جناب ترکاشوند ادیب گرانقدر 🌞
        به مهر می خوانید مهربان 🍃🌺🌹🍃☘️
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 💎 🍀🍃🌸🌹
        نویسا مانید وسبز وسرفراز
        🍀🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍀
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۵۳
        سلام و عرض ادب بانو سمیعی فرهیخته و گرانقدر خندانک

        شعر کوتاه تداعی بیشتری را در ذهن باز مخاطب ایجاد می کند و ذهن انسان حالتی دارد که بهترین شکل همیشه را تصور می کند برای مثال اگر در یک پازل یک خانه جا افتاده باشد ذهن قادر به تصور آن خانه از پازل به بهترین شکل هست.
        در شعر کوتاه بر خلاف شعر سپید که به جزئیات بیشتری می پردازد بار تصویرسازی خلاقانه تا حدودی زیادی به دوش مخاطب گذاشته می شود. و شاعر در همین چند سطر کوتاه، مخاطب را ارجاع می دهد به خودش تا تصویر را کامل کند و شعریت را متولد

        دهان باز ایهام دارد. هم نشانه ی تعجب است هم نشانه سخن گفتن و آواز

        ورود واژه ی سلول به شعر ناگهانی اتفاق می افتد ولی آن هم دارای ایهام است : سلول بدن و سلول زندان

        و در این صورت تناسب بین سلول در سطر اول و پرندگان در سطر دوم و آزاد در سطر سوم ملموس و رابطه میان سطرهای شعر کوتاه برقرار می شود

        امیدوارم هجای آزادی برای همه ما اتفاق بیافتد.

        با سپاس بیکران خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۴۲
        درودتان باد جناب استاد محمدی ادیب گرانقدر 🌞
        برمن منت نهادید ادیب گرامی وبرایم باعث افتخارست حضور ارزشمندتان
        و بسیار بهره بردم از بررسی و تحلیل ارجمندتان در مورد این سروده ، در محضر شما فرهیخته گان جان همیشه نوآموزم🌱
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمند و درخشانتان 🙏💎🌸☘️🌹🌺
        به امید فردای روشن 🕊️🌱🌷🌟
        پاینده مانید وسبز وسرفراز و درخشان
        🍀🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍀
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۱۵
        درود هاااا بر فیروزه جانم خندانک
        بسیار بسیار زیبا وقابل تامل خندانک خندانک خندانک
        موفق ومؤید باشی خندانک
        وبه درجات بالای علمی برسید خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۴۹
        درودتان باد نرگس جانم 💖 دوست ادیب و گرانقدرم ❣️
        از الطاف و توجه شما دوست جانم 💗 و دعای خیرتان ،صمیمانه سپاسگزارم و سر فرود مهرتان هستم
        🌹🙏💎🌸🌺☘️🌹
        از صمیم قلبم براتون بهترین و شادترین لحظات زندگی را همراه عزیزانتون از خداوند آرزومندم
        آمین 🙏💫💗☘️✨
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۲۷
        پرود برشما

        جالب بود خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۵۱
        درودتان باد جناب استاد تختی ادیب گرانقدر🌞
        بر من منت نهادید و به دیده ی مهر خواندید مهربان 🌺🌹🍃🌺
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان🙏💎🌹🌿🌺
        نویسا مانید وسبز وسرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۰:۱۷
        امان از لب تشنه ی خدا نورها
        امان از دل زینب ها
        امان از دل گوهرها
        امان از دل مادرها
        امان از فریادهای بیصدا
        امان از زنده به گورهای گمنام
        از چه بگویمت که
        کربلاییم و غمخوار نداریم
        تسلیت خندانک
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۲۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۰:۵۷
        درود دهان باز
        همان آزادی بیان است نه مفهوم دیگر تنها ارجاعی که دارد همین است چون از سلول که جایی تنگ وشبیه قفس یا زندان است به مثابه دور نگریستن آزادی بیان در حرکت واعمال خود بیشتر در برگیرنده مفاهیم خاص اجتماعی است
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۰۳
        خواندن نام کسی در سلول آنهم وقت صبح یانامه مرگ اوست که یکنوع دیگر از آزادی ورهاشدن از اجتماع تنگ ومنحصر ومحدود می باشد
        ویا آزادشدن ویارهاشدن از این سلول
        کمتر به تحلیل اشعار می روم
        پیش خود می گویم خدا نکرده دوستی یا استادی رنجیده خاطر نشود
        اما روانکاوی این شعر
        آزادی در ظرفهای مختلف از جمله پر لیوان ونیمه پر لیوان وخارج از ظرفیت لیوان
        اینجا ما سه گونه ظرف مختلف داریم
        به نظر شما بانوی گرامی خودتان فکر می کنید شعرتان را درکدام لیوان از گونه های مختلفش قرار می دهید
        منتظر جوابم نه باسوال
        سپاس
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۵۳
        درودی دیگر. جناب استاد آزاد بخت گرامی «من » مجموعه ای از من های من است منهای« من»
        هر کدام از این من ها زبان خاص خودش را دارد ،
        من زندانی
        من کودک
        من اعدامی
        من در فریاد
        من محدود
        من مجبور
        من معترض
        من در فریاد
        من ساکت
        من های تاریخی
        من های مخفی
        من های عاشق
        من های مقدس
        من های عصیانگر
        من یک جمهوری ام
        و من دیکتاتور جمهوری شهر خویشم
        هر صبح یکی از این من ها را اعدام می کنم تا از شرشان خلاص شو م
        اما لیوان را نمی دانم
        چون همه‌ی آن ها زندانی اند
        و هر صبح پرنده‌ گان نامش را بخواندا آزاد شود او با نامش آزاد می شود و تکثیر می شود ،،،
        فقط نامش



        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۲:۰۲
        سلام و عرض ادب استاد گرانقدرم استاد آزادبخت

        روانکاوی استاد گرانقدرم در خصوص دهان باز و خواندن نام کسی در سلول کاملا صحیح و مبتنی بر متن شعر سرکار خانم سمیعی فرهیخته و زیبا قلم هست.

        استاد جان آیا به نظر شما این شعر را نمیشه از زوایای دیگر مورد بررسی قرار داد؟ نشانه شناسی شعر به ما چه می گوید؟

        بعنوان مثال شاعر گفته است از سلولم می شود دید و نمی گویم از سلولم دهان باز پرندگان را دیدم. بنابراین اینجا شاعر اشاره غیر مستقیمی دارد به زاویه نگاه شخصی.

        چشم ها را باید شست
        جور دیگر باید دید
        ارسال پاسخ
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۲:۱۷
        البته مخاطب می تواند هر مفهومی را از شعر بگیرد
        مخاطب آزاد است
        مثل شاعر زندانی نیست در کلمات
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۲:۲۷
        درود بانو در روانکاوی که حرف می زنید دیکتاتوری من
        دیوانگی محض که هیچوقت تصمیم درستی نحواهد گرفت البته باید یادآوردرروانکاوی واژه هیچگونه منی دچار اجبار نمی شود
        اما سوال من ظرفیت شعرتان در کدام لیوان جای می گیرد؟
        فقط جواب یکی از لیوان ها درست است بدون غرض و مرض می پرسم سپاس استاد
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۲:۳۰
        درود استاد محمدیگرانقدر نظریه شما ازباب تحلیل و واکاوی آن درست می باشد چون بنده در بحث روانکاوی آن پرسیدم خواستم ظرفیت شعر در بحث زبان شناسیآن را بدانم واین جز پرسش از خود شاعر است که دچار خطا زدگی در بحث بلاغت وفصاحت زبان نشویم
        البته تحلیل های شما ارزنده ومتین است سپاس از توجه موشکافانه تان
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۲:۴۷
        درودی دیگر بانو سمیعی آنچه در این صفحه می نویسم قصد آگاهی جمعی است نه قصد تخریب شاعر یا کس دیگر
        شعرباید به منیت جمعی برسد نه منیت فردی خود شاعر یعنی شعر از فراذهنیت شاعر به سمت افقهای فرا ذهنیت جمع برسد
        آنچه فراذهنیت جمع با آن در تضاد است می تواند یکی ازآسیب های شعر بحساب آورد وقتی می پرسم شعر شما در کدام لیوان هست باید مشخص شود شعرتان تاچند اندازه می تواند ذهنیت جمع را به سمت خود بکشاند نه دیکتاتوری محض من بر واژگونی واژه ها برای بکرسی نشاندن ایدلوژی خاص
        اگر شعر دچار ایدلوژی خالص شود دچار همین دیکتاتوری که می گویید می شود که به شعر وپیکره شعر آسیب جدی می رساند سپا س
        امیدوارم موضع گیری خاصیدر میان نباشد سپاس
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۲۵
        درودتان باد جناب استاد آزاد بخت ادیب گرانقدر 🌞
        خلاصه اصول نمادگرایان به شرح زیر است:
        به سمبل‌ها و اشکال و آهنگ‌هایی که احساس‌ها، نه عقل و منطق آن را پذیرفته‌است توجه دارند.

        آثاری که آن‌ها به وجود آورده‌اند برای هر خواننده به نسبت میزان ادراک و وضع روحیش مفهوم است، یعنی هرکس نوعی آن‌ها را در می‌یابد و می‌فهمد.

        آنان تا حد امکان از واقعیت عینی دور شده و به واقعیت ذهنی پرداخته‌اند.

        چون انسان دستخوش نیروهای ناشناسی است که سرنوشت آنان را تعیین می‌کند از این رو حالت وحشت‌آور این نیروها را در میان نوعی رؤیا و افسانه بیان می‌کنند.

        می‌کوشند حالت‌های غیرعادی روانی و معرفت‌های نابه هنگامی را که در ضمیر انسان پیدا می‌شود و حالت‌های مربوط به نیروهای مغناطیسی را در آثارشان بیان کنند.

        به یاری احساس و تخیل حالت‌های روحی را در میان آزادی کامل با موسیقی کلمه‌ها، و با آهنگ و رنگ و هیجان تصویر می‌کنند.

        با توجه به نکات که از اصول نماد گرایان
        من شعر می گویم ،
        شعر هم زایشی است و الهامات است که از مغناطیس ذهن نشات می گیرد،متن تاریخی یا تحقیقاتی نیست که مستندات
        ارائه دهم، که برایش ایدلوژی تعریف کنم
        یا مرزی برایش تعیین کنم
        اینکه در چه ظرفی جای می گیرد را درک نکردم ،
        و مخاطب آزاد است از شعر هر برداشتی را داشته باشد،
        شعر سورئال است و تخیل
        صاحب اختیارید به عنوان مخاطب
        در هر ظرفی که خود درک کرده اید بریزید
        موضع گیری خاص هم فرمودید این را هم نفهمیدم
        دروغ چرا

        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان
        پاینده مانید و سرفراز
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک






        ارسال پاسخ
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۳۴
        درودتان باد جناب استاد محمدی ادیب گرانقدر 🌞
        خود را به هیچ عنوان استاد نمی دانم
        چون هیچ نمی دانم
        من فقط بنام شعر می نویسم چون
        با شعر به امتنان خاطر می رسم
        شعر هم بی شباهت به فیل مثنوی مولانا نیست
        ابعاد و وجه هایی دارد، ظاهر و درونی دارد ،
        مثل اشعار حافظ که هر کس به فراخور حالش تفالی هم می زند
        اما معنای عرفانی و فلسفی و اجتماعی هم دارد،
        پس نمی شود ان قلت آورد که حتما چنین و چنان است ،
        وقتی شعر گفته می شود
        پرنده ای از قفس آزاد می شود
        که شاعر را بنام می خواند
        او آزاد می شود
        نقش هنر در اصل همین است
        آزادی نه به معنای سوری
        بلکه به معنای واقعی
        از اندیشه ها و زخم ها و آلام ها
        صمیمانه سپاسگزارم که سروده ام باعث شد گفتگوی شما را داشته باشم
        و سپاس بخاطر شعر سهراب عزیز
        یاد و نامش تا همیشه جاوید و گرامی باد
        پاینده و سبز
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۴۱
        درود اگر ایدلوژی را وارد شعرتان کنید بنده دیگر پای شعرتان نظر نمی دهم
        چون مخالف ایدلوژی در شعر هستم شما بانو ی محترم در لیوان نیمه پر شعرتان جای دارد که عاجز ازجواب آن بودید
        بنده به صراحت می گویم شعرتان هیچگونه جوشش نداشت اگرناراحت می شوید مرا ببخشید که رک حرف خود را می زنم چون تمام حرکات قلم را می شناسم
        سپاس امیدوارم مرا بخشیده باشید بخاطر صراحت در بیان
        آذر دخت
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۱۲
        سلام
        درود بر شما بانو جان
        خندانک خندانک خندانک
        احساس خشم جانم را درید
        انفرادی ام را با جهانی هرج و مرج تاخت زدم
        حال هر تکه ام آویزان داری می رقصد
        موفق باشی عزیزم همیشه خندانک خندانک
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۲:۱۳
        درودتان مهربانو جانم 💖آذر دخت نازنینم 🌹
        چه زیبا سرودی نازنینم ❣️
        ادامه اش را بنویس 💠
        شعر موفقی می شود خندانک
        نویسا مانید و سبز و سرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        محمد اکرمی (خسرو)
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۶:۳۲
        درود بانو سمیعی
        کوتاه زیبا و پر مفهومی بود
        احسنت
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۴۶
        درودتان باد جناب استاد اکرمی ادیب گرانقدر 🌞
        به مهر می خوانید مهربان و صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 🙏💎🍃🌺🌹☘️
        نویسا مانید وسبز وسرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۵۱
        درودبرشما استاد بانو گرامی وگرانقدر سرکارخانم سمیعی بزرگوار بسیار زیبا بود وپرمفهوم احسنت برشما بانو 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
        💙💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
        💐💐💐💐💐💐
        🌼🌼🌼🌼
        💟💟💟
        ❤️❤️
        ❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۴۶
        درودتان باد جناب کاظمی نیک ادیب گرانقدر 🌞
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 💎🙏☘️🌹
        نویسا مانید وسبز وسرفراز و شادمان
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۰۸
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما استاد گرامی
        شعر هایت
        دراین شب های ظلماتی
        ماه تابان است
        دردل
        جان جانان است
        هر صبح
        درخشان است
        بابا بدون نان است
        دل باشعرت
        بسیار شادان است
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۵۱
        درودتان باد جناب استاد انصاری عزیز و گرانقدر 🌞
        به دیده ی مهر می خوانید و می نویسید مهربان ☘️🌹🌺🍃💠
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 🙏💎🌸🌺☘️
        و بی نهایت سپاسگزارم برای بداهه نوازی با معنا و تاثیرگذارتان 🕊️🌷
        زنده باد 👏👏👏👏👏
        نویسا مانید وسبز وسرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۱:۲۶
        سلام و درود،
        فیروزه خانم سمیعی،
        فصیح بود و بلیغ
        برای بنده اِتُدی بود، در کلاس درسی که ترتیب دادید.
        سلامت باشید و مانند « هر صبح » بدرخشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فقط موضوعی که به نظرم رسید « . . . دهان باز پرندگان . . . » تشبیه مناسبی برای نماد آزادی به نظر نمی رسد. که بیشتر اوج پرواز یا بال گشوده می تواند چنین مفهومی را برساند. پرندگان در داخل قفس هم می توانند دهانشان را باز کنند، اما نمی توانند پرواز کنند.
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۴۱
        دهان باز هیچ وقت نماد آزادی نیست
        پرنده وقتی هم می میرد با دهان باز می میرد آنوقت برای پرنده مرده چه نماد ی در نظر دارید
        مانده
        ام
        نمادها هیچ وقت باعالم واقعیتشان یکی نیستند به نظر شما چرا اینگونه است؟
        ارسال پاسخ
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۴۸
        پرنده ای ندیدم که با نوک باز و با صدا مرده باشد
        پرنده ی مرده و خواب چشمانش بسته است با پرهای خشک شده و پاهای خشک شده
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۵۷
        آیا تا به حال مرغان دریایی که بر فراز امواج پرواز می کنند و می خوانند را دیده اید
        یا پرواز اردک ها و هم آوازیشان در پرواز دسته جمعی بر فراز دریاچه
        یا مرغ طوفان که تلاطم امواج را خبر می دهد ؟!

        چرا راه دوری برویم
        قار کلاغان در پرواز
        طبیعت پر از نماد و نشانه است
        حتما که نباید قانون مدون باشد
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۳۱
        درود بنده زیاد دیدم
        گفتم بهتان موضع نگیر بنده جوابم کدام لیوان جایگزین شعرتان هست
        شعر مدرن شامل هر برداشتی می شود حتی دور از ذهن
        منتظر جوابم برداشتها متفاوت اند
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۵۹
        درودتان استاد سبکبار عزیز ادیب گرانقدر 🌞
        پرنده ای در قفس نیست
        پرنده گان بیرون از سلولند
        پرندگان در اوج پرواز هم آواز می خوانند
        مثل مرغابی ها یا اردک های مهاجر
        یا مرغان دریایی
        یا مرغ طوفان
        یا پرستوها و چکاوک ها

        ارسال پاسخ
        نیلوفر تیر
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۱:۴۴
        درود بر دوست عزیزم مهربانو سمیعی خندانک
        از سلولم می شود
        دهان باز پرندگان را دید
        هر صبح آزاد می شوم
        با نامی که می خوانند...
        چه ایهام و کنایه زیبایی داشت شعر. و چقدر من نوعی تونستم با شعر ارتباط بگیرم.
        بواقع حال هر زمانم انعکاسی از وقایع درون و بیرون است که انگار نفیری اون رو تو گوشم زمزمه می کند و من مثل مسخ شده ای به دنبالش می روم.
        این که آزادی چگونه رقم میخورد و به کجا می رساند ما را. راه آگاهانه یا جبر یا ناخودآگاهی به جوش آمده از درونی منقلب
        لذت بردم از خواندن شعرتان. راه درخشانی خواهید داشت مهربانوی خلاق خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۰۵
        درودتان باد مهربانوی ادیب و گرانقدرم 💖
        دوست نازنینم ❤️
        از همراهی و حضور ارزشمندتان صمیمانه سپاسگزارم 🌹☘️🙏🌻💎
        باید بنویسی و نترسی لحظه ای از نوشتن
        از تمام آنچه درونت اتفاق می افتد فقط بنویس همین 🕊️
        و به هیچ چیزی خارج نوشتن نیاندیش
        دوست نازنینم❣️
        قدردان الطاف مهر بی دریغ تان هستم

        پاینده باشید و سرفراز و سبز و هماره درخشان
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        نیلوفر تیر
        نیلوفر تیر
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۴۹
        درود دوباره دوست عزیزم خندانک خیلی سخت شده نوشتن برام چون مدام پدرم میگند قالب نداری و تکراری است و شعر نیست. می نویسم حتی برای سایت میفرستم بعد پشیمان می شوم از ارسال چون پدرم هیچ نوشته ام رو نمی پسندد اتفاقا همین شعرتان رو برایشان خواندم و گفتند ببین ساختار زیبایی دارد چیزی که نوشته تو ندارد(یعنی نوشته من) خلاصه که خیلی سخت شده نوشتن انگار کلا داره از یادم میره
        محمد محمدنژاد(آشوب)
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۲۵
        بسیار عالی قلم زدید
        درودها خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۷:۰۴
        درودتان باد جناب استاد آشوب ادیب گرانقدر 🌞
        به دیده ی مهر می خوانید مهربان 🍃☘️🌺
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 💎🙏🌺🌹
        نویسا مانید وسبز وسرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۴
        درود
        دهانباز در قفس نماد دلتنگی واسارت بیان وپرواز
        دهان باز در پرواز نماد آزادی بیان
        دهان باز در پرنده مرده نماد ظلم وستم بر مظلوم
        آیا غیر از در بیان نمادها می توان چیز دیگری بدست آورد
        مگر از طریق نشانه هایی که شاعر ارجاع می دهد بقول استاد محمدی می توان پدیده های خاصی را از آن استنباط نمود پس دهان باز در موقعیتهای مختلف حتی در انسانها نیز متفاوت است
        یکی پدرش می میرد دهانش باز است
        یکی دخترش عروسی می کند دهانش باز است
        انسان وموجودات در زمان ومکان متفاوت و مختلف دهانشان باز است
        حتی شما که نفس یا خمیازه می کشید دهانتان باز است حتی اگر در زندان باشید
        پس نماد با موقعیتها مدام تغییر قیافه می دهند
        بقول برادر علامیان کتاب سمبولیسم جناب چدویک را تهیه فرمایید کتابی مختصر ومفید است
        استاد سبکبار عزیز و گرامی شما تاج سر مایید
        ما دوستتان داریم
        نیلوفر تیر
        نیلوفر تیر
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۰۲
        درود جناب آزادبخت گرامی خندانک و سپاس از تحلیل شما گرامی خندانک
        در خصوص شعر مهربانو سمیعی ما با شعری که دارای ساختار و پیام زیبا است روبرو هستیم و کلیت شعر حس شاعر و پیام آن را انتقال می دهد
        از سلولم می شود
        چشمان باز پرندگان را دید
        هر صبح آزاد می شوم
        با نامی که می خوانند...

        به دوست نازنینم پیشنهاد می کنم چشم را به عنوان نمادی از بینایی به روی مسائل نیم نگاهی داشته باشند
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۱۸
        درود بانو تیرما می آموزیم سپاسگزارم
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۴۴
        درودی دیگر
        ژولیا کریستوا در انقلاب زبان شاعرانه ،
        به دیگر بودگی ای در زبان اشاره می کند که بالقوه انقلابی است .
        این دیگر بودگی نشانه شناختی که آن را با «کورا» مشخص می سازد با امر نمادین یا
        تتیک در ستیز است.
        این امر نشانه شناختی در زبان به ویژه در (زبان شعری ) مفهوم شدنی دارد و آن هم در ستیزی است که با نظم غالب مفهوم شدنی است،


        منبع پژوهشنامه

        مفهوم معناکاوي در اندیشۀ ژولیا کریستوا
        آزیتا فیروزي
        مجید اکبري
        دریافت تاریخ: 20/9/1391
        پذیرش تاریخ: 1/12/1391

        ارسال پاسخ
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۳۵

        درودتان نیلوفر جانم 💖
        زیبا سروده را ادیت کرده اید ❣️
        صمیمانه سپاسگزارم و سرفرود مهربانم
        🌹💠🌺☘️
        می توانستم اینگونه بنویسم💠
        از سلولم می شود
        پرواز پرندگان را دید
        هر صبح آزاد می شوم
        با نامی که می خوانند💠

        این شعر در کتاب شنبه روز خوبی برای مردن نیست را به چاپ رسانده
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۱۴
        با سلامی مجدد،
        خدمت فیروزه خانم سمیعی
        همچنین میهمانان عزیز صفحه بویژه جناب محمد رضا آزادبخت.
        در مورد دهان باز حق با شماست . به طور قطع نه تنها « دهان» یا حالت خاصی از آن یعنی « دهان باز » دارای معانی و مصادیق مورد نظر شماست، بلکه ده ها و صدها مورد دیگر را هم می شود به آن اضافه کرد. اما بدون این که لازم باشد ما به این یا آن فرهنگ توضیح نمادها یا نشانه ها برویم باید به خود متن رجوع کنیم. کلید راه یافتن به مقصد و منظور ایهام در درجه اول خود متن است و واژه هایی که با واژه مورد نظر ما همنشینی می کند. دهان باز در پرندگان در سروده ما که قهرمان یا راوی داستان در آن « آزادی » را محور سخن قرار داده است می بینید که به هیچ کدام از تعابیر مورد نظر شما اشاره نمی کند. حتی دهان باز با توجه به متن سروده در انسان ها به معنی آزادی تلقی نمی شود. بسا این که هر زندانی می تواند دهانش را به اختیار باز کند، غذا بخورد، سخن بگوید و حتی ابراز نظر و عقیده کند و روزانه شاهد اینگونه چیزها هستیم، اما نمی تواند از پشت نرده ها بیرون بیاید.
        شما در مورد دهان باز انسان ها درست نظر می دهید که دهان باز می شود هزار معنی و مصداق را برساند، اما در سروده « هر صبح »
        آزادی انسان تنها یک معادل می تواند اختیار کند آن هم پرواز پرنده است نه دهان باز او و نه حتی آواز او و نه هیچ یک از خصوصیات ذاتی یا رفتاری پرنده به غیر از پرواز.
        در مورد مراجعه هوشمندانه به متن دو مثال می زنم:
        یکی همان سروده خود شما « سقوط » بود، که در مطلع شعر این عبارت را آورده بودید: « بالاتر از سقوط من». به قصد یا بدون قصد متن کوتاهی نوشته شده بود بسیار روان و ساده و در عین حال دور از ذهن. همه ما می دانیم که سقوط بعنوان یک استعاره از فرو افتادن به معنی ادبار و بدبختی در انسان به کار برده شده است، یا بر طبق متن چنین معنایی از آن مستفاد می شود. فرو افتادن به معنی تغییر مکانی عمودی است که همیشه از بالا به پایین است و هیچوقت و هیچ زمان برعکس نیست. بالا نیز دوباره مفهومی دال بر جهت های مکانی ( معنی اول و اصلی) که هیچوقت در روند سقوط تجربه نمی شود. مگر این که به معنی استعاری « بالا» یعنی، شدید، بیشتر، ارجمند و غیره رجوع کنیم و یکی از معانی استعاری را به اقتضای متن انتخاب کنیم که چیزی مانند شدیدتر، بدتر، دردناکتر می شود مترادف بالاتر در مقابل معنی استعاری سقوط. همه این فعل و انفعالات جادویی در متن اتفاق می افتد و پای رشته های خاص و دانش زبانشناختی تحلیل گفتمان و پراگماتیسم را به میان می کشد که بنظر این حقیر خوراک مطالعه شاعران علاقه مند می تواند باشد.
        مثال دوم در مورد سروده دیگری از خانم سمیعی بود که در آنجا چنین هنرمندی در متن اتفاق افتاده بود که به عمد یا به شکل خودبخودی چشمان اینچنین پرواز و گریز معنایی پیدا می کرد تا متن معنایی منطقی و بسیار زیبا پیدا کند. این نکات بی ربط به « رفتار شناسی شعر » نیست. با این توضیح که سروده هستی مستقلی پیدا می کند و چیزهایی را بر سراینده تحمیل می نماید.
        ایشان گفته بود : « که خدا و شیطان خندیدند و جهنم و بهشت را در چشمان انسان قرار دادند. » که در همه حال متنی کامل به نظر نمی رسید و حتی می شد آن را بد معنی کرد مگر این که از چشم که معمولا ما به زیبایی و دلربایی آن توجه می کنیم به یک گریز معنایی نظیر نگاه و دیدگاه و راه و روش زندگی دست بزنیم و به یک معنی متعالی ، منطقی و مطابق با کلیه اصول پذیرفته شده و در عین حال شاعرانه و بسیار زیبا دست پیدا بکنیم.
        کلمات به تنهایی هزار معنی می توانند داشته باشند. اما در داخل متن باید از قوانین همنشینی تبعیت کنند.
        با عرض معذرت از صاحب صفحه و تشکر از نظر جناب آزادبخت
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۱۸
        درود استاد عزیز جناب سبکبار مانیز از استاد فرهیخته تشکر می کنیم بهر حال شعر مدرن قابلیت های خاص ومختص خود را دارد وبا معانی گوناگون ومتفاوت واز همه مهمتر برداشت مختلف
        حال سوالی که از بانو سمیعی پرسیدم از شما نیز می پرسم
        این شعر را می توان در کدام ظرف قرار داد ؟
        خواهشا با سوال جواب مر ا بدهیدمی خواعیم نظر شما رابدانم که کدام لیوان جایگزین شعر بانو سمیعی می شود
        سپاس
        ارسال پاسخ
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۲۲
        درودتان باد جناب استاد سبکبار عزیز ادیب گرانقدر 🌞
        بر من منت نهادید و که سروده ها را وقت می گذارید و به دقت می خوانید و به مهر می نویسید،
        این اشعاری که معرف حضور شده است
        همه چاپ شده اند و نقد و بررسی توسط اساتید صاحب نظر هم در کتاب درج شده است ،
        اما
        در مورد دهان پرنده
        چرا بنظرتان غریب می آید؟!
        چون در کتاب نمادها نیامده
        این نمادها از کجا آمده اند؟!
        این ها را آدم هایی چون من و شما قراردادی کرده اند،
        من از نگاه های عادت زده همیشه دوری می جویم
        ساختارشکنی را در شعر می پسندم
        اگر می نوشتم نوک پرنده بنظرتان شاعرانه بود
        نوک همان دهان پرنده است
        کجایش لاینحل است
        حتما باید مثل آدم ها یا سایر جانوران
        دندان داشته باشد، قانع نشدم
        آزاد
        سلول
        دهان باز
        نام
        آیا با دهان بسته می شود کسی را بنام خواند یا نامش را فریاد زد
        کوتاه سخن اینکه از شعرم دفاع نمی کنم
        ولی متقاعد نشدم متاسفانه

        به قول معروف
        هرکسی از ظن خود شد یار من

        صمیمانه از شما استاد گرامی سپاسگزارم
        که وقت ارزشمندتان را در اختیارم گذاشتید💎🙏🌻🌺☘️
        قدم رنجه کردید و سیاهه های مرا با مهر خواندید و نوشتید

        نویسا مانید وسبز وسرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️


        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۷:۰۴
        درود بر شما خانم سمیعی عزیز
        و درود بر شما جناب آزادبخت گرامی
        پاسخ های شما عزیزان را در یک کامنت به عرض می رسانم چون موضوع واحد است:
        اول جناب جوانبخت:
        دوست عزیز، قبلا هم در یک بحثی به شما عرض کردم، شاعر بالا برود و پائین بیاید در چنبره زبان اسیر است و هر کاری کند به مقتضیات آن سر خم می کند، اگر نکند ممکن است خیلی کارها بکند و خیلی سر و صدا ایجاد کند، اما نهایتا به جایی نمی رسد.
        شعر شعر است و روایتی احساسی و عاطفی و هنرمندانه در محیط زبان. ما نمی توانیم نقطه ضعف ها و برداشت های ضعیف خودمان را پشت خاکریز ، شعر مدرن و پسامدرن و غیره پنهان سازیم. هر معمایی که درست کنیم و ببافیم دست آخر باید در محیط علم بیان و معانی و بدیع و غیره گشوده شود، وگرنه کلام ما نقص دارد. مگر این که از هنر معنی گریزی استفاده کنیم که هنریست سخت تر از معنا پروری که آنجا هم خلط معنی داری و بی معنایی نقصی خواهد بود که مانند شیر چروکیده نه به درد خوردن می خورد و نه بستن ماست و پنیر.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حالا یک پاسخ کوتاه به خانم فیروزه سمیعی:
        شاعر عزیز ، علت برافروختگی شما ظاهرا از آنجا شروع می شود که کامنت اول مرا نخوانده اید که سروده شما را به چند دلیل به « اتدی » تشبیه کرده ام که در کلاس درسی برای دانشجویی نکته سنج مثل بنده فرموده اید. یک معنی این سخن این است که بنده از لطافت طبع شما با این سروده آموختم و آن را تحسین کردم.
        از طرف دیگر حاوی این پیام بود که سروده شما یک اِتُد بود نه یک نمایشنامه، تراژدی یا حماسه. تنها جزئی از یک شعر کامل و جامعی می توانست باشد که انتخاب شده بود برای هنرنمایی.
        اِتُدها در کلاس های تئاتر و سینما به همین منظور استفاده می شوند. وگرنه اگر ما بخواهیم به تفصیل در مورد مفاهیم مطرح شده در مورد سروده شما وارد بشویم که مثنوی صد من کاغذ می شود. یک شعارگونه ای هست که بر بال شرایط و جو جامعه سوار است و شما هر جوری هم که این کلمات را ردیف می کردید خواننده به بستر همان روان شناسی موجود اجتماعی می گروید. . .
        اصراری بر این که شما نقدی را بپذیرید یا نه هیچوقت وجود ندارد، اما باید ملاحظه کنید غرور و ساختار شکنی همیشه مفید و منجر به نتیجه نمی شود و گاها شاعر ساختار شعر و سروده خودش را می شکند و این را بعدها متوجه می شود.
        قار قار کلاغ ها و غور غور اردکان با مفهوم آزادی چندان تشابه و ترادفی ندارند که در مورد کلاغ ها بیشتر به معنی هجوم و شکار و انتقام گیری است و از طرف فرهنگ عامه به غلط یا درست شوم ارزیابی می شود. صبح هر کس با صدای کلاغ از خانه بیرون برود در انتظار خبر بدی خواهد بود. موفق باشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۷:۴۳
        درودتان باد جناب استاد سبکبار عزیز ادیب گرانقدر 🌞
        عذر تقصیر اگر سو تعبیر شد
        بحث فرهنگی است و شما استادید و هر چه بنویسید با دانش و آگاهی می نویسید و البته در مثال جای مناقشه نیست
        متاسفانه اینقدر پیام در پیام شد که متوجه نشدم چه خواندم و چه نوشتم
        این شعر.را باید در دفتر دلتنگی می گذاشتم که به اشتباه در دفتر فوکوس در یک لانگ شات تیک خورده است ،
        دوم آنکه اصلا مغرور نیستم ولی از نظرات من درآوردی و شخصی ناراحت می شوم
        هر منتقدی به نظرم باید راهکار بدهد
        صرف اینکه این نوشته خارج از عرف است
        باید دلیل بیاورد چرا
        به چه حکمی و کدام منبع
        تا آنکه طرف مقابل درست متوجه بشود نه اینکه در هاله ای از ابهام بماند
        باید راهکار بدهد ،
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان
        سبز باشید و سرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹☘️


        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۲۷
        درود استاد سبکبار بازهم نظریه برعکس رواج می دهید شاعر هیچ وقت نباید درچنبره واسیر زبان باشد
        بلکه شاعر باید بتواند زبان در چنگ وچنگال خود همیشه داشته باشد خواهشا نظریه برعکس رواج ندهید
        شاعر باید مسلط بر زبان باشد
        نه زبان مسلط بر شاعر
        اگر ارشاد به زبان می کنید باید فراتر از مرزهای زبان شعری بروید تا بتوانید زبان را درسیطره خود نگه دارید
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۴۵
        سلام و عرض ادب
        جناب سبکبار گرامی چیزی که به زعم شما مشکل است، برای ما حلاوت و غور در عالم ادبیات است؛ امیدوارم متوجه منظورم شده باشید.
        جسارتاً اگر سر از کار مقوله‌ای در نمیاورید، میتوانید اعلام کنید که اینجانب مجید سبکبار در مورد فلان مبحث یا فلان سبک‌ اطلاعات کافی ندارم پس حرفی نمیزنم؛ آنگاه من‌وما نیز اطلاعات و تجربه‌های خود را منتقل کرده و یا دست‌کم چهارتا کتاب و مقاله به جنابتان معرفی میکنیم. اگر مطالعات تکمیلی یا جمع‌بندی مباحث شما را قانع نکرد آنگاه میتوانید با خردورزی اظهارنظر کنید. (آن‌هم نه قطعی بلکه نسبی)
        البته شما مختارید که نظر شخصی‌ خود را بیان کنید اما نمیتوانید آنرا مشکل بنامید و از زاویه دید خود به موضوع نگاه کنید یا آنرا صرفاً با دید شخصی‌‌تان تعمیم دهید. قرار نیست یکسونگری یا تخطئه‌ای صورت بگیرد که اگر اینچنین باشد بنده نیز میتوانم وارد گود شوم و مثلاً بگویم که با یکسری نظم‌های قدمایی و تکرار مکررات یا با "ابتذال عشق" در آن‌ها زاویه دارم. لذا در بکارگیری واژه‌ها دقت فرمایید چرا که ممکن است باعث سوءتفاهم شود. قصد طومارنویسی ندارم و خواهشاً شما نیز از این کار صرف نظر کنید؛ لااقل در مباحث مابین علامیان و سبکبار بهترست که خلاصه‌نویسی رعایت شود. شیوه‌ی بلندنویسی و اطناب کلام، به‌غیر از فرسایش بحث باعث سر رفتن حوصله‌‌ها نیز خواهد شد.
        در ضمن هنگامی که با دیگری در بحث و گفت‌وگو هستید، شایسته است که فقط با او، درباب گفتمان او، و درباره شعر او حرف بزنید، نه اینکه پای افراد یا سبک‌های دیگر را به میان بکشید یا مدام بفکر جفت‌وجور کردنِ طرف بحث یا جمع‌آوری مخاطب‌ یا احیاناً جلب توجه باشید... (از قدیم گفتن خطای یک نفر را نباید به گردن گروهی یا مکتبی انداخت!) این مطلب را بطور کلی بیان کردم. یا حق خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۱۸
        درود مجدد
        علاقه چندانی به بحث‌های فرسایشی و بی‌نتیجه ندارم... چراکه معتقدم آدمی باید اول غور کند و پس از آن خود به نتیجه‌ی دلخواهش برسد وگرنه محال است که چیزی را بپذیرد؛ شاید به ندرت، خیلی کم پیش میاد.
        و اما بعد:
        پیش‌پا افتاده‌ترین استدلال و شاید بدترین تعریف از شعر نو معاصر (یا سپید) یا به‌قول شما شعر غربی همین است که می‌گویید: با فرهنگ و سلیقه و رفتار مردم ما سازگاری ندارد و وارداتی محسوب میشود. اما خیر اینچنین نیست و این تعریفی سطحی و عوامانه میباشد چرا که شعر مقوله‌ای‌ است فرامرزی ــ بی‌زمان و بی‌مکان ــ آزاد و رها که جغرافیای خاصی ندارد؛ (فقط تئوریزه میشود)
        اتفاقا ادبیات غرب، به شعر و ادبیات ما نه تنها ضرری نرسانده، که خدمت هم کرده است. در واقع ادبیات مشروطه بخشی از مطالبه‌گری، تکثرگرایی و آزادی‌خواهی خود را وامدار غرب و انقلاب کبیر فرانسه است. البته رهایی از بند تصوف و ادبیاتِ صرفا عرفانی و رسیدن به روحیه انقلابی - عدالتخواهانه - برابری‌خواهانه را مدیون شوروی (ادبیات روس) است... بنابراین قسمتی هم به کمونیست‌های شرقی اختصاص دارد. (البته در این میان، زنجیرِ عروض نیز پیش‌‌آمدی فزونتر بود)
        خیالتان راحت، ما ایرانی‌ها کسی یا چیزی که باعث آزار و اذیت‌مان شود یا با فرهنگ‌مان سازگاری نداشته باشد را تاب نمیاوریم و آنرا پس زده و بیرون میکنیم... مثل مغولان و فرهنگ مغولی. شعر نو یا به قول شما شعر غرب اگر با مرام و سبک‌وسیاق‌مان جفت‌وجور نبود یا اگر ایرانیزه نمی‌شد که عمرش به ۱۰۰ سال نمی‌کشید!
        کجای فرهنگ و سبک زندگی امروز ما سنتی است که اصرار داریم شعر و ادبیاتمان همچنان سنتی بماند؟
        خلاصه مطلب: شما به عنوان شاعری سنت‌گرا میتوانید تولید کننده‌ی آثاری برای هم‌نسل‌های خود باشید و ما به عنوان شاعر مدرن یا پسامدرن، تولید کننده‌ اثاری برای جوانان هم‌نسل خود؛ نسلی که سبک زندگی‌اش تغییر کرده و دیگر با شمع و شراب و شاهد و شور، مست و خراباتی و از خود بی‌خود نمیشود.
        حال فرض کنیم که این نوع ادبیات وارداتی است؛ همانا هر ادبیاتی که متعهد و مطالبه‌گر باشد، حرف برای گفتن داشته باشد، آدمی را به اندیشه و تفکر عمیق وادارد، و دارای چند نگاه از چند زاویه باشد، می‌ماند و قدمش سر چشم. (ما ایرونی‌ها مهمان‌نوازیم... welcome)
        راستی کجای جامعه ما، کدام بخش یا کدام طیف از طبقات جامعه شبیه فرهنگی که شما داعیه شناختش را دارید رفتار میکند؟ تابحال با جوانان دهه ۷۰،۸۰ بحث‌وگفتگو کردید؟ آیا از چگونگی دغدغه و مدنیت آنان باخبرید؟ تابحال موسیقی فاخر (به معنای کلمه موسیقی - مثلا باخ یا بتهوون) گوش کرده‌اید؟ اصلا شما اهل فیلم و تئاتر هستید؟ اگر هستید که عزیزجان نه خودتان را اذیت کنید نه ما را. میدانم که اهلش هستید؛ در واقع تمام ما اهلش هستیم... فقط چون ذاتاً شعار دادن را دوست میداریم دلمان میخواهد که فقط حرفی زده باشیم. مثل آن بنده خدایی که شعار مرگ بر آمریکا سر می‌داد اما با گوشی آیفون ِ۱۴خود مدام سلفی می‌گرفت!
        آری: «چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید...»
        بنده کوچکتر از آن‌ هستم که بخواهم شما را نصیحت کنم اما به عنوان فرزند یا برادر کوچکتان عرض میکنم که بهترست نحوه‌ی شناخت و درک هنر - ادبیات - شعر - و اندیشه‌ی دیگراندیشان را بیآموزید یا دست‌کم همزیستی مسالمت‌آمیز با مدرنیسم - پست‌مدرنیسم را چاشنیِ کارتان کنید، وگرنه از منظره‌ها و کرانه‌های ادبی و هنریِ "جهان امروز" محروم و طرد میشوید؛ حیف است... سرتان کلاه میرود.
        علی‌الحساب برای آشنایی بهتر با شعر امروز و مکاتب ادبی گوناگون به‌ویژه پسامدرن، به شما پیشنهاد میکنم ابتدا کتاب: "خطاب به پروانه‌ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم" به‌قلم دکتر رضا براهنی و سپس "آنتولوژی شعر پستمدرن" اثر پل هوور را تهیه کرده و مطالعه کنید.
        در ضمن موبایل، خودرو، برق، هواپیما، سینما، اینترنت و و و تمام این‌ها از غرب یا اروپا آمده اند پس یا استفاده نکنید (که میکنید؛ ۲۴ ساعته در سایت‌های مجازی فعال هستید... مثل من و ما و همه!) یا با تعقل و درک بیشتر به این موضوع بنگرید یا دست‌کم بطور کلی برای مقوله‌ای که در آن تخصص کافی ندارید حکم صادر نفرمایید. چون تجربه نشان داده که این مباحث فرسایشی جز جنگ‌وجدل بیهوده متأسفانه نتیجه‌ دیگری ندارد. من نمیدانم چرا از بین این همه کالا و سرگرمی‌های وارداتی، حضرات همیشه ناراضی به شعر غرب گیر داده‌اند! جالبتر اینکه شعر منثور اصلا وارداتی نیست و ریشه در نثر و متون کهن پیش از اسلامِ ما دارد. اگر مایل باشید میتوانم در اینباره نیز اطلاعاتی در اختیارتان قرار دهم.
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۳۵
        سلام و درود
        جناب علامیان عزیز
        پیشنهاد می کنم:
        1- این گفتگو را نه از منظر جدل های سطحی و بی پایه و به قصد دوئل و استیلاجویی، بلکه از از نقطه نظر یک بحث سازنده، مستدل و مفید به حال همه دوستان در سایت ادامه بدهیم. یکی دو مورد آن را همین جا می توانیم به اجرا در بیاوریم، ادامه را در پستی که بنده اتفاقا با انتشار پستی به اسم « شاعران » انجام می دهم انجام بدهیم.
        2- از حرف های شما خیلی بوی ادعای تجدد خواهی و تبعیت از مکاتب و سبک ها جدید بر می آید و سطحی بودن معلومات شما در این زمینه ها هم مشهود است. اما غمی نیست. نه شما و نه من در جامعه ادبی و علوم انسانی به حسابی نمی آییم که اگر حرف و ادعایمان نادرست از آب در آمد چیزی از دست بدهیم. بلکه چیزی می آموزیم و بر معلومات خودمان اضافه می کنیم.
        با این توضیح مطالبی که از پی یک گزاره و نقل قول کذب و بی اساس از جانب من بیان کردید مخالفتی ندارم و از خواندن هیچ کتابی واهمه ای ندارم و براهنی را هم اگر خاطر مبارک باشد بنده در روز درگذشت ایشان در سایت مطرح کردم. اما همه کتاب هایش را نخوانده ام اگر لازم شد می خوانم.
        3- خواهش می کنم از این ببعد حرفی را که بنده نزده ام و ادعایی که نکرده ام به پای من نبندید. لطفا جمله ای که از طرف بنده پایه و اساس فرمایشات بعدی تان قرار دادید روشن کنید من کجا چنین چیزی گفته ام :
        « . . .
        به‌قول شما شعر غربی همین است که می‌گویید: با فرهنگ و سلیقه و رفتار مردم ما سازگاری ندارد و وارداتی محسوب میشود.
        . . . »
        منتظرم آقای علامیان.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۰۲
        جناب علامیان لطفا قبلا به این سئوال بنده پاسخ بدهید، تا بعد بنده مطالب شما را بخوانم:
        « . . .
        - خواهش می کنم از این ببعد حرفی را که بنده نزده ام و ادعایی که نکرده ام به پای من نبندید. لطفا جمله ای که از طرف بنده پایه و اساس فرمایشات بعدی تان قرار دادید روشن کنید من کجا چنین چیزی گفته ام :
        « . . .
        به‌قول شما شعر غربی همین است که می‌گویید: با فرهنگ و سلیقه و رفتار مردم ما سازگاری ندارد و وارداتی محسوب میشود.
        . . . »
        ممنون می شوم فقط به این سئوال من پاسخ بدهید تا برسیم به ادامه مطلب.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۱۰
        جناب سبکبار مراقب برچسب‌ها باشید! جالبه اتفاقا بنده نیز سطحی‌نگری را از کلام شما به‌وضوح مشاهده میکنم... اما این گفته‌ی شما را به حساب فقدان درک و عدم مطالعات کافی و لازمِ شما در این مقوله میگذارم.
        اهل طومارنویسی نیستم اما گاهی اوقات حرف‌های عجیب و ناپخته‌ای میخوانم که ناگزیرم به زیاده‌گویی تن دهم، پس پیشاپیش بابت اطاله کلام عذر می‌خواهم.
        شعرنو وارداتی نیست؛ اساساً هنر و ادبیات از چرخه‌ی "دیالکتیک" تبعیت میکند.
        چندی پیش راجع به «ادبیات باستان» مقاله‌ای میخواندم که در آن نکات جالبی بیان شده بود و حال بخشی از آنرا بطور خلاصه خدمتتان خواهم گفت:
        از ایران دوره هخامنشیان، آثار ادبی بسیاری باقی نمانده است، با اینهمه همین مقدار نیز که مانده و به دست ما رسیده است، حکایت از ادبیاتی غنی و پرمایه دارد. این آثار شامل کتیبه‌های شاهان هخامنشی و بخش‌هایی از "کتاب اوستا" (و متون هخایی‌ - گاتاها) میباشد.
        برخی پژوهشگران ادبی، نثر اوستا را نوعی شعر می‌دانند که امروزه معروف به شعر نو "منثور" است. اگر می‌گوییم ایرانیان قدیم شعر داشته اند، نباید تصور کرد که اشعار ایشان مثل غزلیات سعدی و حافظ و شاهنامه فردوسی دارای وزن و قافیه بوده است؛ خیر... چون این انواع قالب کلام همانطور که می‌دانیم متعلق به "دوران اسلامی" است. اشعار قدیم مثل اشعار امروز اروپاییان ”سیلابی و هجایی“ بوده است؛ که با توجه به تاریخ و تمدن پارس، و با استناد به متون اوستایی و صد البته متون اشکانی و ساسانی (خدای‌نامه و گاهنامک) میتوان گفت که خاستگاهش ایران‌زمین بوده است.
        ایرانی جماعت طبعاً شاعر و هنرمند است، و مانند رومیان و هندویان و یونانیان صاحب استعداد و ذوق فطری. ایران، نواحی و مراکز متعددی دارد که به واسطه‌ی صفای آسمان و دلگشایی مناظر طبیعی‌اش، میل به "زیبایی‌شناسی" در آدمی افزایش می‌یابد. قدیمی ترین و مهم ترین آثار ایران باستان که بر جای مانده، کتاب اوستاست و اولین شاعر ایرانی که از او چیزی به دست مانده، زرتشت پیغمبر ایران قدیم است.
        این اشعار را می توان به دو دسته تقسیم کرد: یک دسته اشعاری که از اعمال ایزدان، قهرمانان، شاهان و الهه‌های اساطیری سخن گفته و دسته دیگر اشعاری که مشتمل بر نیایش و اذکار دینی است. از اشارات یونانیان بر می‌آید که غیر از اشعار مندرج در کتاب اوستا، ایرانیان سرودهای جنگی و مذهبی نیز داشته‌اند که پیشاپیش سپاهیان، در موقع نبرد می خواندند. از اوستا که قسمت اول آن دارای شاعرانگی و موسیقی درونی است به‌خوبی میتوان دریافت که ذوق شاعرانه و خیالات وسیع و تعبیرات زیبا از هزاران سال پیش از میلاد مسیح تا به امروز از خصایص ایرانیان بوده است. برای شناخت آغاز پیدایش اشعار غنایی و حماسی به مفهوم قدیمی باید به گذشته‌های دور و نخستین آثار مکتوب مانند سرودهای آیینی - مذهبی میترائیسم و همچنین سرودهای زردشت و گاهان و وداها که دیرینگی آنها به دوازده قرن پیش از میلاد مسیح میرسد مراجعه کرد. گاهان که کهن ترین آثار ادبی ایران است نه تنها از نظر ادبی بلکه از لحاظ داشتن "تفکرات نوین" آن روزگار اهمیت به‌سزایی دارد. برخی نویسندگان قطعه‌ای از کتیبه های زمان داریوش و خشایارشاه را نوعی شعر تلقی می‌کنند که دارای آرایه‌‌های ادبی است... مرحوم دکتر معین در مقاله‌ای نوشته اند: قطعه ای که در نیایش اهورامزدا در آغاز بسیاری از کتیبه ها آمده "قطعه شعر" می‌باشد و ترجمه آن این است: «خدایی بزرگ است اهورامزدا، که آفرید این بوم جاودان را، که آفرید آسمان بی‌کران را، که آفرید بهترین مردم را، که آفرید برای مردمان شادی‌های بسیار را» و این یک قطعه شعر هجایی یا نثر هجایی بر پایه‌ی تعریض است.
        در کتاب اوستا بنا به گفته عباس اقبال آشتیانی: «ایرانی‌ها غیر از روایات و داستان‌ها، روایات ملی دیگری نیز داشته‌اند که آنها را به صورت شعر یا سروده درآورده و می‌خواندند... از آن جمله داستان عاشقانه‌ی زریادرس برادر گشتاسب با معشوقه‌اش به نام اُدیس که بنا به گواهی یکی از مورخین یونانی، در موقع لشگر کشی اسکندر به ایران، اشعار آن داستان را میخواندند.» و چون اروپاییان در لشگرکشی‌ها و جنگ‌های متعدد، تحت تأثیر فضای چنین سروده‌هایی قرار گرفته بودند؛ (سروده‌هایی که جنبه‌ی برانگیختن داشت و در وصف دلاوری‌ها گفته میشد) بنابراین آنرا یاد گرفته و بعدها آرام آرام پرورش و گسترشش دادند. آری میتوان گفت که آنان شیوه سرایش و نگارش سروده‌های منثور را از ما پارسیان آموختند. اما به هر حال هزار و اندی سال بعد، "ققنوسِ" افسانه‌ای شعر ایران دوباره بال گشود، پرواز کرد، و به خاستگاهش بازگشت.

        ادبیات و آراء پست‌مدرنیسم:
        در زبان فارسی این اصطلاح به فرانوگرایی، پسامدرنیسم یا فرامدرنیسم نیز ترجمه شده است.
        در بررسی پستمدرنیسم نمی­توان به دنبال اصول و چارچوب خاصی بود. اساساً این مکتب یک اندیشه‌ی "اصول ستیز" و "چارچوب گریز" است. بنا به تعبیر رابرت آئودی: «پست‌مدرن به مجموعه‌ای پیچیده­ از کنش و واکنش‌ها مربوط می­شود که مقابل سنت و مدرنیته قرار گرفته است.» (البته ناگفته نماند که مکتب پستمدرنیسم گاه مقابل فلسفه مدرن و گاه کنار آن قرار می‌گیرد؛ بستگی به میزان خردگرایی و موقعیتِ شک‌گرایی دارد...)
        بدون آنکه در اصول عقاید و بنیادهای اندیشگی، توافق یا اجماعی بین متفکران این رویکرد موجود باشد.
        نیاز به حضور و "واکنشگری" پست‌ مدرنیسم از جایی شروع میشود که مسائل سنتی و مدرن به صورت ذاتی با یک‌دیگر در یک "دیالکتیک" قرار دارند و اغلب تضادها یا تعارضاتی نیز به‌وجود می‌ آورند، پس باید چیزی به عنوانِ یک "سنتز" در مقابل تز و آنتی‌تز قرار بگیرد تا وجود تعارضات را تایید کند یا آنها را توضیح داده و در پاره‌ ای از تعارضات بتواند راه حلی ارائه دهد.
        ((در اصل پستمدرن را میتوان جنبش ِ"نگاهِ سوم" تلقی کرد)) البته سنت و مدرنیته در این مقوله دوره‌های تاریخی نیستند بلکه معیارهایی برای قضاوت لحظه‌ای اند.
        استیون کانر: «فرآیند عملی پست‌ مدرنیسم را در چرخشی از سلطنت خفقان‌ آورِ روایت‌های بزرگ به سمت خودمختاریِ پرتفرقه‌ی خرده‌ روایتها میداند.»
        در چنین تعریفی پستمدرنیسم یعنی کنشگر یا بهتر بگویم واکنشگری که ماهیت مستقل خودش را دارد و به افاقِ سنت و مدرنیته طوری می‌نگرد که بتواند تعارض میان آن‌ها را کشف کند و به انجام اعمالی روی آن بپردازد. نکته‌‌ی دیگر چنین تعریفی را میتوان در جزئی‌نگریِ پستمدرنیسم دانست که بیشترین تأکیدش، تمرکز روی خرده‌های هرچیز است. (خرده‌ هایی که میتوانند زندگی پیچیده‌ی انسان امروز را دچار مشکل کنند) و این نکته بیش از هر چیز با کلمه‌‌ی "خرده‌روایت" عجین شده است. از طرفی چنین تعاریف و پیش فرضیات، این تناقض را جواب میدهد که وقتی هنوز مدرنیته جاری‌ست و روند حرکتی آن متوقف یا بطور کامل اجرا نشده است پس چطور به پسامدرنیته رسیده‌‌ایم؟ حال شاید بگویید که باز هم پستمدرنیسم را معنا یا تعریف نکرده ایم! اما جوابش ساده است؛ ما در گذار از مدرنیسم به پستمدرنیسم رسیدیم و هنوز در ابتدای دوران پسامدرنیته هستیم. درواقع پست‌مدرنیسم اصطلاح یا تعبیری است که بنا دارد به بی‌ثباتی‌ها، تزلزل‌های معنایی و ماهیتی یا همانطور که گفتم به تعارضات از هر نوع بپردازد. پس طبیعی‌ست که گفتمان خود را داشته باشد و حتی در مواقعی خود را نقد کند و علاوه بر اینکه تعریف مشخصی نپذیرد، دچار ضدیت و آنارشی و تزلزل نیز باشد بطوری‌که تنوع بیشماری از تعریف را در خود جای دهد. در نهایت، بسیاری از فلاسفه و اندیشمندان با توجه به نکاتی که عرض کردم معتقدند: «پست‌مدرنیسم نظریه‌‌ای ثابت و ساکن نیست که بتوان آن را در یک مانیفست یا فلسفه‌ای جامع و فراگیر، چارچوب‌ بندی کرد. طبق این فرضیه، پست‌ مدرنیسم مکتبی (رساله) پیچیده و درهم‌ تنیده از اندیشه‌ها، دریافت‌ها، تشخیص‌ها، شناخت‌ها، تفسیرها و برداشت‌های متفاوتی از فرهنگ رایج و ترسیم‌نمایی از کثرتِ پدیده‌ های مرتبط به همدیگر است که برای حل تناقضاتِ ماهوی تمام مواردی که ذکر شد، برنامه دارد. لذا بعد از آن (کنش‌ها) است که عملش (واکنش‌ها) تعریف خواهد داشت.»
        با توجه به همین جنبه­ های انتقادی میتوان پست مدرنیسم را به مثابه یک مفهوم خوشه‌ای تلقی کرد که شامل عناصر سلبی و ضدیت‌های زیر است:
        ”ضدیت با نظریه بازتاب در معرفت ­شناسی یا موضع معرفت­ شناختیِ فلسفه جدید؛ پسامعرفت­ شناسی - نفی سوژه شناساگر.“
        ”ضدیت با ذات گرایی، وحدت گرایی، واقع‌گرایی، مرکزگرایی، اقتدارگرایی و مرجعیت باوری.
        تأیید آنارشیِ خودساخته یا نظم در بی‌نظمی، تأکید بر هویت سیال ذهن، تاکید بر ساخت‌های انتزاعی، ادغام ابژه و سوبژه، و عدم تفسیر قاطع از جهان.“
        ”اعتقاد به رویکردهای چندزبانی – زبانساختی – هنرسازه‌ – و برساخت‌ها. اعتقاد به نسبیت یا نسبیت گرایی، و در آخر کثرت گرایی و واحد نبودن گفتمان.“
        (بنابراین من نیز گفتمان مخصوص به‌خود را دارم)
        البته بنده بشخصه با برخی مواضع پستمدرنیسم موافق نیستم و در پاره‌ای از مسائل با نظریه‌پردازان اختلاف نظر و اختلاف سلیقه دارم.
        در ضمن پست مدرنیسم همچنین با ساختارگراییِ مطلق، با برهان استعلایی یا مواضع استعلایی، و با اصول و قواعدِ عام و جهان شمولِ تمام زمان­‌ها و مکان‌ها نیز زاویه دارد. البته نفی ”بساطت و قطعیت“، نفی امکان بی‌طرفی عقل و نفی روایت­‌های کلی مدرنیته یا فراروایت‌ها را هم باید به این مجموعه اضافه کرد. همچنان که پیداست عمده چالش ­های پستمدرنیسم با سنت‌یسم و مدرنیسم، در واقع بر سر مواضع "معرفت­ شناسانه" و "چهارچوب‌های ثابت قواعدی و اعتقادی" آنها است. والسلام
        التماس تفکر و مطالعه🙏
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۳۳
        قبلا با نظریات و نقدهای جنابعالی آشنا هستم. اگر علاقه مند یا مایل بودم با شما طرف بحث می شدم. بطور قطع یک روزی این کار را خواهم کرد، اما هنوز خیلی زود است. هم برای من و هم برای شما. فرمایشی هم که در بالا از موضع تهدید، و آمرانه و طرف کشانه مطرح کردید کلیاتی بیش نیست و قصد شما چیست زیاد باز نمی کنم.
        شما اگر به موضوعی اشکال وارد می کنید همان موضوع را مطرح کنید اگر من اشتباه می کنم بنده را از اشتباه در بیاورید اگر یک جای کار شما و اشکال دارد شما اشکالات خودتان را برطرف کنید.
        من نه ادعای شاعری دارم نه حتی شاعر خوب بودن و نه منتقد بودن. دانشجویی هستم که یافته ها و دانسته های خودم را با دوستانم در کمال ادب و محبت در میان می گذارم هم از تجربیات و راهنمایی های واقعی آن ها استفاده می کنم. انجمن شعر در حد سایت شعر ناب یعنی همین. لطفا انتقاد خودتان را مشخص و با فرهنگی که خود من بیان کرده ام بیان کنید. از چارچوبی هم در آن قرار دارید و قرار داریم خارج نشوید.
        متشکرم . از سروده های من هم هرجور بخواهید می توانید ایراد گیری بکنید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۳۵
        با عرض پوزش هنگام جابجایی کامنت ها پس و پیشی اتفاق افتاد و امکان اصلاحش نیست لذا کامنت آخرم را تکرار میکنم
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۳۶
        جناب علامیان لطفا قبلا به این سئوال بنده پاسخ بدهید، تا بعد بنده مطالب شما را بخوانم:
        « . . .
        - خواهش می کنم از این ببعد حرفی را که بنده نزده ام و ادعایی که نکرده ام به پای من نبندید. لطفا جمله ای که از طرف بنده پایه و اساس فرمایشات بعدی تان قرار دادید روشن کنید من کجا چنین چیزی گفته ام :
        « . . .
        به‌قول شما شعر غربی همین است که می‌گویید: با فرهنگ و سلیقه و رفتار مردم ما سازگاری ندارد و وارداتی محسوب میشود.
        . . . »
        ممنون می شوم فقط به این سئوال من پاسخ بدهید تا برسیم به ادامه مطلب.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۰۹
        با درود و سلامی مجدد
        جناب علامیان بسیار عزیز و گرامی
        فرصت بی نظیری بود برای شما که در پیشگاه همه به خطای افترای خودتان اعتراف کنید و عذرخواهی کنید.
        بی شک چیزی از شخصیت خوب شما کم نمی کرد و بلکه به آن می افزود که رسم جوانمردی و خوشخویی است. باز هم فرصت هست تا دیگران و حتی خود من شما را سرمشق خودمان قرار بدهیم و بدهی هایمان ادا کنیم.
        در ضمن مطالب پراکنده و نا منسجم شما را خواندم و کما بیش با آن ها موافقم بعدها در منسجم سازی و ساختارمند سازی آن مباحث شما را یاری خواهم کرد. تا آن موقع تهیه و مطالعه کتاب نفیس « مکاتب ادبی » و « نقد ادبی » جناب دکتر شمیسا را به شما و همه دوستان اکیدا توصیه می کنم که هر دوی آن ها جزو واحد های دانشگاهی شمرده می شوند و وقت خودتان را با چشیدن مطالب پراکنده و اغلب شعار گونه و نا دقیق تلف نسازید.
        افتادگی آموز اگر طالب فیضی
        هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۷:۲۱
        آقای علامیان آزاد هستید که بی تکلف و احساس مسئولیت در مقابل حرفی که زده اید تشریف ببرید، اما همچنان باید به من پاسخ بدهید که من کجا گفته ام:
        « . . .
        به‌قول شما شعر غربی همین است که می‌گویید: با فرهنگ و سلیقه و رفتار مردم ما سازگاری ندارد و وارداتی محسوب میشود.
        . . . »
        من گشتم در میان فرمایشات شما جواب مشخص این سئوالم را پیدا نکردم. بعد مختارید که بحث کنید یا نه.
        اینجا صحبت سر دانش نیست و بلکه تأکید روی رفتار است.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۷:۳۸
        جناب سبکبار فکر کنم حالتان خوب نیست! شما قبلا این حرف را زده بودید؛ (پای شعر جناب آزادبخت) و بنده از قول شما بیان کردم و گفتم: خیر چنین نیست.
        جواب شما را دقیق و کامل دادم، بخوانید و مطالعه کنید زیرا
        مطالعه کردن آدمی را هوشیار خواهد کرد.
        افترا نزده بلکه حقایق را گفتم...
        چرا باید عذرخواهی کنم؟ شما پیشتر مسائلی مطرح کرده بودید که من اینک جواب دادم. و من هرگز بی‌جهت اعتراف و عذرخواهی نکردم و نخواهم کرد؛ لطفا یکسونگری پیشه نکنید و توهم نزنید.

        هرگاه به آگاهی و دانش لازم رسیدید و از خود بزرگ‌بینی دست کشیده و یا از اندیشه‌های جزم خود پایین آمدید آنگاه با شما بحث خواهم کرد... در حال حاضر شما را در قامت فردی آگاه که طرف بحث باشد، نمی‌بینم. خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۷:۴۹
        می دانید چرا اینقدر اصرار می کنم. برای این که این نقل قول یک تحریف آشکار است از حرف ها و نقطه نظرات من . کاری ندارد شما نوشته ها یا گفته های مرا داخل گیومه در اینجا بیاورید، اگر من چنین چیزی گفته باشم آنوقت خودم را می سپارم دست شما که مرا دوباره تربیت کنید. چطور می شود من حرفی زده باشم که اساسا با نظرات خودم در تناقض باشد. مگر این که شما یا هر کس دیگری دچار برداشت اشتباهی شده باشد.
        شما را در تنگنا نمی گذارم اما درست تر اینست که گفته مرا داخل گیومه بیاورید و بفرمائید از کجا نقل قول کرده اید . یا اگر سوء تفاهمی پیش آمده اعلام کنید تا جلوی بسیاری از گفت و شنود های بیهوده و پیش پا فتاده گرفته شود. آنوقت می نشینیم با هم صحبت می کنیم و مزه شیرین یک گفتگوی علمی و نه ژست های روشنفکرانه را می چشید. دیگر این اصرار را تکرار نمی کنم و مزاحم صفحه خوب خانم سمیعی نمی شوم که از ادب به دور است.
        من کجا آن حرفی را که به من نسبت داده اید زده ام. داخل گیومه بیاورید:
        « . . .
        به‌قول شما شعر غربی همین است که می‌گویید: با فرهنگ و سلیقه و رفتار مردم ما سازگاری ندارد و وارداتی محسوب میشود.
        . . . »
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۳۶
        عه عجبا!!! جناب سبکبار گرامی، تحریفی در کار نیست... بنده دیوانه یا بیکار نیستم الکی حرفی بزنم و راجع به کامنتی که ندیدم یا نخواندم بحث کنم! بله با چشمان خود دیدم که جناب آزادبخت از چندنفر نام برد؛ (که این دوستان می‌توانند اشعار مرا درک و تحلیل کنند، اما جناب سبکبار چرا شما نمی‌توانید و... فلان و فلان) سپس شما در کامنتی دیگر گفتید این اسامی که نام بردید خودشان نیز کم‌وبیش گرفتار این مشکل هستند و بعدها با ایشان بحث خواهم کرد، فعلا زود است و ازین حرفا. حال آن کامنت را پاک یا ویرایش کردید خدا داند! نشان به آن نشانی که بنده در پیام اول خود عرض کردم: چیزی که به زعم شما مشکل است، برای ما حلاوته. چندروز پیش در حال تایپ و جواب دادن بودم که متوجه شدم کامنت‌تان پاک شده و نیست. به هر حال بیخیال شدم و گفتم بگذریم... حال می‌فرمایید که با سپید زاویه ندارید؟ یا طعنه‌ای به مدرنیسم و پستمدرنیسم نزدید! یعنی نگفتید که سبکی غربی‌ ست؟!
        باشه... خیلی ساده است؛ اگر شما چنین حرفی نزدید که هیچ... یعنی با ما مشکلی ندارید و بنده بیهوده دچار سوءتفاهم شدم! اما اگر چنین باوری دارید و همه را با یک چوب می‌نوازید پس باید بگویم که پاسختان را گرفتید؛ این شما و این وجدانتان. حرفی نیست، بحثی نیست بزرگوار یاحق خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۳۰
        با سلام و درود
        جناب علامیان
        من نگفتم که با مکتبی و سبکی زاویه ندارم یا موافق پست مدرنیسم هستم. من با این مکاتب حرف دارم و خیلی خوبش هم دارم، با ظواهر دلفریب آن ها نه که با اساس و بنیان های فلسفی و نظری شان دارم. من گفتم آن نقل قولی که از من آوردید مجعول است و اهمیت موضوع را با خارجی بودن و وارداتی بودن آن مکاتب تنزل می دهد. نقدی که فرمودید اعتراضی بود به اصرار و ابرام دوستی که می خواست برای شعرش نقد و نظری بنویسیم و بنده فریاد می زدم وقتی چیزی را نمی فهمم چه بنویسم . خواست یارکشی کند و اسمی از شما هم آورد و نوشتم من با خود این اشخاص هم حرف دارم. الآن هم در بالا گفتم که داشتم و دارم اما منتظر فرصتی مناسب بودم تا مطلب را در یک محیط سالم و سازنده بیان کنم. بعد پنج سطر شعرش را توانستم درست یا غلط رمز گشایی کنم آن نقد و نظر را پاک کردم و مطلب جدیدی را بجای آن نوشتم. اما حرف و اعتراض اصلی برجاست که امیدوارم بزودی سر بحث آن بنشینیم.
        « شاعران » بداهه ای نثر گونه است که بزودی به اشتراک خواهم گذاشت که بحث انگیز است و چالش زا. امیدوارم آدرنالین دوستان را خیلی بالا نبرد. اما آدم های عاقل و بالغی هستیم و می توانیم با آرامش به گفتگو بنشینیم.
        خانم سمیعی نیز ضمن تشکر از شما خواهان چنین صحبت هایی است و خودش هم کلی صاحب نظر است و دوستان دیگر هم می توانند بیایند و اعلام نظر کنند.
        مطالبی که اینجا نوشتید در آن پست یا درست تر بگویم اشتراک شعر تحلیل و بررسی خواهم کرد و همانطور که قول دادم به ساختارمند شدن آن و منسجم ساختن اش کمک خواهم کرد.
        تا یادم نرفته مجددا توصیه می کنم کتاب های « مکاتب ادبی » و « نقد ادبی » جناب دکتر سیروس شمیسا را مورد ملاحظه قرار بدهید، من هم خواهم خواند و دوستان نیز مطالعه کنند که از « استادانی!!!» مثل من به جز مشتی معلومات پراکنده و پا در هوا چیزی عاید نمی شود . هر دو کتاب جزو واحد های درسی دانشگاهی می باشند.
        شما هم کتابی جزوه ای اگر توصیه می کنید بفرمایید تا هم من و هم دوستان علاقه مند بخوانند.
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۲۸
        درود بر شما بانوی بزرگوار سمیعی گرامی 🌺🌺💐
        بسیار عالی سرودید 💐💐🌺
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۴۱
        درودتان باد جناب حاجی پوری ادیب گرانقدر 🌞
        به دیده ی مهر می خوانید مهربان🌻
        بی نهایت سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 💎🙏🌺🌹☘️
        نویسا مانید وسبز وسرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️

        حذف
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۱۸
        سلام. ودرودی مجدد

        بسیار عالی خندانک


        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۴۴
        درودتان جناب استاد فتاحی ادیب گرانقدر 🌞 صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 💎🙏🌺🌹🌸🍃
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۰۳:۵۵
        درود و سلام مجدد
        فیروزه خانم سمیعی
        سروده شما زیبا و چشمگیر بود.
        باید اعتراف کنم که اداره کلاس هایتان بی نظیر است،
        مرا به شدت علاقه مند کردید که در کلاس های دیگر شما نیز فعالانه شرکت کنم.
        قول می دهم هرگز حرفی نزنم و نظری ندهم که در مورد آن حداقل کتابی یا صفحاتی نخوانده باشم.
        باز هم اعلام می کنم که از کلاس شما آموختم و لذت بردم
        در آخر احساس می کنم یک توضیح کوتاهی در جایی که مناسب می دانید بدهید که خوانندگانی که تازه وارد صفحه شده اند و با متن تغییر یافته ای مواجه اند در جریان قرار بگیرند.
        پاینده و سربلند باشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۱۰
        درودتان باد جناب استاد سبکبار ادیب گرانقدر🌞
        اینجوری که می فرمایید آدم دلگیر می شود،
        من باید از شما عذر خواهی کنم اگر خدای نکرده از من در مورد نوع گفتارم رنجیده خاطر شده باشید ،
        بحث کاملا فرهنگی و در مورد شعر بود،
        از نظرات شما بسیار بهره بردم ،
        البته اذعان می کنم که هنوز در گفتمان صحیح از نوع ادیبانه پایم می لنگد .
        و برایم سخت است پاسخگویی چون بطرف بُعد منیت پیش می رود ، و چون گفتمان مجازی است شاید کلمات را سو، تعبیر کنیم،
        از تواضع و بردباری شما استاد عالیقدر کمال تشکر را دارم ،
        امید که از نوشتارم رنجیده خاطر و مکدر نشده باشید،
        پاینده باشید و سرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️

        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۰۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        همایون فتاح(رند)
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۰۳:۵۵
        اندک اما پراز معانی درود بیکران خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۱۲
        درودتان باد جناب استاد متخلص ادیب گرانقدر 🌞
        خیر مقدم گرامی و حضورتان همیشه سبز
        ☘️🌸🌺🌹🍃
        به دیده ی مهر می خوانید مهربان،🍃🌹🌺🌸☘️
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 💎🙏🌺🕊️🌷💫
        نویسا مانید وسبز وسرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۳۴
        درود بانو سمیعی گرامی مامنتقد نیستم اما این راعرض می کنم شعرتان نیمه پر لیوان است
        جایی که باید تمام شود تمام نشده است بعد از ویرایشی که کردید وبنده گفتم دهان باز نمادی از آزادی نیست
        وقتی شعرتان را درسکوی نیمه پر بگذاریم یعنی از همه حیث چه از لحاظ ساختار وزبانی نیمه تمام است ومتاسفانه شما در مورد هرنظری که گفتم اول موضع گرفتید بعد ویرایش زدید
        واز این بنده از شما بانوی محترم رنجور ودلخور هستم
        سعی کنید اشعارتان ازهمه لحاظ ویرایش همه جانبه داشته باشید تابتوانید شاعر موفق ونمونه کاملی باشید
        سپاس
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۳۲
        درودتان باد جناب استاد نیک بخت ادیب گرانقدر 🌞
        منظورتان این است که شعر به شعریت نرسیده و جای کار دارد ،
        چرا دلخور من که به فرمایشات شما توجه و دیدم حق با شما گرامیان است و تیک ویرایش هم باز بود و کلمه ی جایگزین را
        با توجه به آنچه بانو تیر فرموده بودند
        چشمان باز انتخاب خوبی بود و مصداق داشت
        من پرواز را انتخاب کردم
        اگر هنوز جای مانور دارد برای ادامه بفرمایید من به جان و دل می شنوم
        ولی از شما خواهشی دارم شفاف بگویید
        من هیچ نمی دانم
        اشاره داشتید به ساختار زبانی
        در قبل از ویرایش هم ساختار زبانی
        ایرادی متوجه نشدم
        مشکل دهان باز پرندگان بود با توجه به مفهومی اعمال کرده بودم
        ویرایش شد
        که مخاطب خود معنا را از سروده برداشت کند،

        صمیمانه سپاسگزارم از اینکه وقت ارزشمندتان را در اختیارم گذاشتید،
        امیدوارم از نوع پاسخگویی ام رنجیده خاطر نشده باشید بگذارید به پای کم سوادی، بی اطلاعی ام ، من همچنان در محضر شما عزیزان فرهیخته نوآموزم و برایم باعث افتخارست
        همه ی نظرات ارزشمند شما را خواندم
        اما به علت ضیق وقت نتوانستم همه را ریپلای بزنم و جوابگو باشم ،

        پاینده باشید و سرفراز و سبز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️


        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۹
        درود استاد متاسفانه شما هنوز فرق شیر با شعر خوب متوجه نشده اید که شعر آبستن هیچ چیز نمی شود حتی در چنبره زبان
        بلکه زبان باید در چنبره شعر وشاعر باشد
        اگر شاعر برزبان مسلط نباشد شعر دچار الکن می شود
        الکن یکی از آسیب های جدی پیکره زبان شعری است
        بخاطر همین کاری به مدرن وپسا مدرن ندارد البته برای نوکردن هرچیزی باید آنچیز را ویران کرد
        متاسفانه شما در جبهبه مخالف من ایستاده اید وبخاطر لجاجت علم شعری تان را خراب می کنید بنده شاگرد همه شمایم
        علیرضا شفیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۰۵
        درود بر استاد گرامی بانو سمیعی ارجمند خندانک
        سروده ای زیبا و گویاست خندانک خندانک خندانک
        اشعار کوتاه هنر مضاعفی است در انتقال مفاهیم خندانک خندانک خندانک خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۳۵
        درودتان باد جناب استاد شفیعی ادیب گرانقدر 🌞
        به دیده ی مهر می خوانید مهربان 🍃🌺🌹☘️🌸
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 🌟🙏💎🌸🌺☘️
        نویسا مانید وسبز وسرفراز و هماره درخشان
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۰۹
        درود بانو سمیعی گرانقدر
        کوتاهی ژرف بود
        نبض قلمتان سبز🍀 تنور دلتان گرم خندانک
        فیروزه سمیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۸
        درودتان باد فرهیخته گان جان سروران گرامی و ارجمند🌞
        باعث افتخار است برایم حضور و توجه و
        نظرات ارجمندی که بر سیاهه ام نوشته اید و مرا مورد لطف و عنایت خویش قرار داده اید سر فرود و قدردانم💖
        با توجه به نظرات اساتید گرانقدرم و دوست جانم مهربانو نیلوفر عزیزم
        شعر بازنویسی و مجدد ارسال شد.
        📍قبل از باز نویسی🖍️

        ازسلولم می شود
        ✂️دهان باز✂️ پرنده گان را دید
        هر صبح آزاد می شوم

        با نامی که می خوانند...

        باعث خوشحالی و افتخارست برایم
        که این سروده باعث گفتمان فرهنگی و دوستانه شد و بسیار آموختم .

        پاینده باشید سرفراز و سبز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۰۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نیلوفر تیر
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۰۴
        درود مهربانوی ادیب خندانک نازنینم ساختار و شاکله اشعار شما زیباست و بدیع و تنوع سروده هایتان به شخصه باعث می شود همیشه اولین شعری که در سایت می خوانم اشعار شما باشد خندانک قلمتان ماندگار دوست عزیزم
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۳۲
        درودتان باد دوست جانم 💗
        شما یقینا به مهر می نگرید و جز این نیست 🌺🌹🍃
        سر فرود مهرتان هستم نازنینم 💖
        شما خیلی زیبا می سرایید
        چرا خودتان را دست کم می گیرد عزیزم 💖
        بنویسید
        فقط همین

        نویسا مانید وسبز وسرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️

        ارسال پاسخ
        آذر مهتدی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۳۴
        درود بیکران فیروزه نازنین و درخشانم
        زیبا درد زندانها را سرودی
        این همان فیلی است در تاریکی هرکسی از ظن خود شد یار من
        عالی بود و چالش برانگیز
        خندانک خندانک خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۴۷
        درودتان باد مهربانو آذر جانم 💖
        دوست عزیز و گرانقدرم 💗 به دیده ی مهر می نگرید مهربانم 🌹
        در محضر شما فرهیخته گان عزیز می آموزم،
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 💎🙏🌺🌹🌸
        پاینده باشید و سبز
        ارسال پاسخ
        فیروزه سمیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۲۵

        فیروزه سمیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۵۷
        درودتان بادجناب استاد علامیان ادیب عزیزگرانقدر🌞
        از اطلاعات بسیار ارجمندی که پیرامون قدمت سروده های پارسی با مستندات ومنابع متقن فرستاده اید و همچنین آنچه که باید در مورد
        مکتب پست مدرن و پسامدرنیسم بدانیم وقت گذاشتید پیوست مطالب فرستادید از شما فرهیخته ی عزیز کمال تشکر را دارم و بسیار بهره بردم.
        ناراحت شدم شما دو استاد گرامی و فرهیخته مقابل هم قرار گرفته اید
        بحث فرهنگی بسیار امر پسندیده ای است
        البته خود را در این مقام و جایگاه نمی ببینم، که بخواهم پندی یا اندرزی بدهم که خود بسیار نیازمند پند و اندرزم،
        زندگی دو روز بیش نیست ، و چه نیک است یاد و خاطره ای خوش، نیک اندیشی
        و مباحثه و هم اندیشی در این مجال ارزشمند💎🌸🌹🌺💗
        دوستدار و ارادتمند شما فرهیختگان جان هستم.
        پاینده و سبز باشید و سرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۰۰
        درود مجدد بانو سمیعی گرامی
        خواهش میکنم شما محبت دارید... همچنین منم ممنونم از توجه و حسن نظرتان
        عیبی نداره، من چیزی به‌دل نمیگیرم و زود فراموش میکنم؛ هرچند که بنده با جناب سبکبار مشکلی ندارم.
        راستی شرمنده ازینکه پای شعرتان شلوغ شد🙏 قرار بود طومارنویسی نکنم😅
        سبز و سلامت باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۱۵
        درودتان باد جناب استاد علامیان ادیب عزیز گرانقدر 🌞
        اتفاقا خیلی خوشحال می شوم مطالب ارزشمندی که از جانب شما فرهیخته گان فرستاده می شود را بخوانم،
        چون هم کامل است و هم به اطلاعاتم اضافه می شود،
        و همرهان جان هم یقینا بهره مند می شوند
        صمیمانه سپاسگزارم از نیک اندیشی شما استاد گرامی ام 🙏☘️🌹🌺🌸✨
        پاینده باشید و نویسا و سبز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        مینا فتحی (آفاق)
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۵۹
        درودا
        فیروزه بانوی عزیز


        کوتاه و زیبا بود
        برقرار شادکامی باشید


        👌🏼😍🌺🌿🌺
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۲۳:۲۷
        درودتان باد مهربانو ی ادیب و گرانقدرم 💗
        آفاق جانم 💖
        دلم براتون بسیار تنگ شده بود نازنینم❣️
        بسیار خوشحالم از حضور و توجه ارزشمندتون 🙏💎🌸🌺🌹🌸🌺 ☘️
        به دیده مهر می خوانید مهربانم ♥️✨
        صمیمانه سپاسگزارم♥️✨
        نویسا مانید وسبز وسرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        فاطمه معادی(بانو)
        دوشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۳۷
        درود بانو
        زیبا قلم زدید
        خندانک خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۱۶
        درودتان باد مهربانو معادی جانم ♥️
        صمیمانه سپاسگزارم از حضور و توجه ارزشمندتون 🙏💎🌸🍃🌹☘️
        پاینده و سبز باشید و سرفراز
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        محمد حسنی
        سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ ۰۹:۱۲
        درود بر شما ادیب سمیعی
        زیبا و دلنشین بود
        قلمتان نویسا
        در پناه خدا خندانک
        فیروزه سمیعی
        فیروزه سمیعی
        سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۱۸
        درودتان باد جناب استاد حسنی ادیب گرانقدر 🌞
        به مهر می خوانید مهربان 🍃🌺🌸🌹
        صمیمانه سپاسگزارم از توجه و حضور ارزشمندتان 💎🙏🌹🍃
        نویسا مانید وسبز وسرفراز و هماره درخشان
        ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2