سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        مثنوی مازندرانی ها

        شعری از

        محمد علی رضاپور

        از دفتر گلچین نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۱۴ شماره ثبت ۱۲۱۹۷۶
          بازدید : ۳۹۱   |    نظرات : ۵۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب محمد علی رضاپور

         
        من آسمان ابری ات را دوست دارم
        ای عشق! من بی صبری ات را دوست دارم
        مازندران! طعم هوایت عاشقانَه ست
        با تو، هوای دل، همیشه پر بهانَه ست
        این جا، ترنّم ها به رنگ عشق هستند
        سبک آفرینانِ قشنگِ عشق هستند
        عاشق نبودن بر نگاهت اشتباه است
        این جا اگر عاشق نباشد دل،  گناه است
        این جا، زمین و آسمان، رقص تجلی ست
        مجنون، خودش، می گوید: این جا،  جای لیلی ست
        من هم اگر مجنون شوم، جا دارد ای دوست!
         مازندران! رویت تماشا  دارد ای دوست!
        من هم اگر مجنون شوم،  لیلی،  تو هستی
        ساغر،  من ام،  سرمستیِ اصلی، تو هستی
        دریا و دشت و جنگل و کوهت، شکوهت
        اندیشه های مردمان پر شکوهت
        این جا، صفا، حال و هوایش فرق دارد
        مازندران است و    صفایش فرق دارد
        آغوش شالیزارها، عطر صمیمی
        ای یادگار کودکی! یکتا شمیمی
        یکتا شمیمی، دشت هایت بی نظیرند
        ییلاق های   بی نظیرت        دلپذیرند
        این جا، خدا را، می شود شفاف، حس کرد
        گیسوی نازش می توان در دسترس کرد
        با دیدنت شاعر شدم ای شعر مطلق!
        الهام بخش عاشقان! عشق از تو مشتق
        ای سرزمین دلنوازان خدایی!
        تو، نازنینِ  پاکبازانِ    خدا یی
        این جا، خدا در لهجه‌ی رنگین کمان است
        در جانِ باران،    دلشکارِ  عاشقان  است
        باران به باران، بی قراران، بی قرارتد
        یارانِ باران،      دلبهاران،  بی قرارند
        مازندران!   عطر بهاران       می نوازی
        عرفان به ساغر! شعر باران می نوازی
        دل می سپارم دل، به دستِ چشمِ مستت
        یا بر دلِ   دلداده ی   دلبر پرستت
        با دست دل، دستان محبوبت فشرد(ه) م
        دل را به دست مردم خوبت سپرد(ه) م
        گویم سلامی، از دلم بر دوستانم
        بر  همدیاران   عزیز      مهربانم 
        بر دامن لطف خدا،   بهروز باشید! 
        یاران جان افروز من! پیروز باشید! 
        یاد عزیزانی که کوچیدند،      جاوید! 
        مهری که دیدند و پسندیدند، جاوید! 
        تا وقت مانده، باز باید مهربان شد
        یادآورِ    مهرآفرینانِ    جهان   شد 
        من   نازنینان خدا را   دوست دارم
        مازندرانی ها! شما را دوست دارم. 
        آذر 1395، در هوای بارانی بابل، 
        محمدعلی رضاپور (مهدی)
        ۱۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۲۹

        خندانک به نام یگانه خدای هستی بخش خندانک

        سلام و درود و وقت بخیر
        حضور یکایک نابیان ارجمند
        و عرض تسلیتم برای فرارسیدن ماه محرم حسینی(ع) خندانک


        آرزوی سلامتی و عزّت روز افزون
        برای استاد سید احمدی زاده مدیر عزیز سایت شعرناب خندانک


        سلام بر مُبدع سروش
        برادر گرامی استاد رضاپور ارجمند خندانک

        راستش بحر خاص و آهنگین دلگویه‌ی مثنوی مَسلک‌تان ( مازندران) مرا به نوشتن و ادای وظیفه‌ی قلبی‌ام درباره مردمان بزرگوار این استان تمدّن‌پَرور فراخواند.

        که بااجازه چند سطری خط خطی هم که شده ؛ تقدیم دل‌های شریفِ همگی شما می دارم .

        مثنوی کم نظیری خواندم با پایانبندیِ عالی و ارزشمند


        من نازنینان ِ خدا را دوست دارم
        مازندرانی ها شما را دوست دارم ( رجز احذ )


        الحق و الانصاف زیباست چه به لحاظ ساختار و آهنگ
        و چه به لحاظ محتوای اندیشمندانه اش که حاصل مطالعه و علاقه و مهارت‌بیان است مرحبا خندانک خندانک خندانک


        - قالب مثنوی از ریشه‌ی واژه‌ی (ثانی و ثنویّت) به معني دو تايي است ؛ زيرا در هر بيت از یک شعر به گونه‌ی مثنوی سرایی ، دو قافيه مستقل آمده است که با قوافی ابیات قبل از خود متفاوت است و هر دو مصراع قافيه دارد و با بيت بعدش نیز فرق دارد.

        از آنجا که مثنوی به لحاظِ قافيه آوردن هیچ محدوديتی مثلِ ساير قوالب شعری را برای خود ندارد ؛ شعری مناسب برای آوردن موضوعات طولانی و حکایت نگاری ها و توصیفات است و اغلب در داستان سرایی ها از آن استفاده مي شود و از اين رو مثنوي هم قالبی برای حماسه است و هم داستان های غنایی . همچنين قالبی متناسب براي ادبيات تعلیمی منظوم نيز هست و مخصوصاً صوفيه برای اِرایه ی آموزه های عرفانی گونه ی خود از آن استفاده می کردند.

        به طورکلی می توان گفت که از مثنوی در موارد
        چهارگانه‌ی زير استفاده می شود:

        ۱- براي داستان‌های حماسی و تاریخی مثل شاهنامه فردوسی و گرشاسبنامه‌ی اسدی طوسی.

        ۲- برای داستان‌های عاشقانه يا صوفيانه مثل خسرو و شيرين یا لیلی و مجنون و سلامان و آبسال .

        ۳- برای طرح آموزه‌های صوفیانه و مضمون عرفانی مرام مثل حديقه الحديقه سنایی غزنوی و منطق الطير عطار نیشابوری و مثنوی معنوی مولوی عزیز . روح همگی سفر کردگان ازین دنیا شاد خندانک

        ۴- برای طرح مطالب ادب تعلیمی و اخلاقی مثل بوستان زنده یاد سعدی شیرازی.


        - وزن مثنوی‌های حماسی معمولاً در بحر متقارب (فعولن ) و وزن مثنوی‌های داستانی و حکایات معمولاً در بحر هزج ( مفاعیلن) و گاهی هم در بحر خفيف مثل هفت پيکر حکیم نظامي گنجوی هستند.

        - مثنوی یکی از قوالب ویژه برای شعر فارسي است و در ادبيات عرب ، سرودنش رواجِ چندانی ندارد.


        مثلاً : مثنوی زیبای حماسی فردوسی عزیز در بحر متقارب:

        به نام خداوند جان و خرد
        کزين برتر انديشه بر نگذرد

        خداوند نام و خداوند جاي
        خداوند روزي ده رهنماي

        خداوند کيوان و گردان سپهر
        فروزنده ماه و ناهيد و مهر

        ز نام و نشان و گمان برتر است
        نگارنده بر شده پيکر است

        به بينندگان آفريننده را
        نبيني مرنجان دو بيننده را



        - مثنوی‌های حکایتی ، اغلب در بحر هزج( تکرار مفاعیلن ) نگاشته می شوند.

        هزج ، در لغت سرودخوانی و ترانه و آواز ترنّم است و در اصطلاح عروضی بحری است که از تکرار جزو و رکن (مفاعلین ) پدید آمده باشد . بحر هزج را بدان جهت به این نام خوانده اند که بیشتر آوازها و سرود های اعراب بر این بحر است.

        اصل بحر هزج « مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن» یعنی « بحر هزج مثمّن سالم » است و کلاً دارای پانزده زحاف است که بخش مسدّس آن در مثنوی نگاری اغلب محذوف بکار می رود .


        مفاعیلن مفاعیلن فعولن: هزج مسدس محذوف :

        الهی سینه ای ده آتش افروز                     
        در آن سینه دلی وان دل همه سوز


        که دلگویه‌ی مازندران شما از این انواعِ معمول که چندتا مثال در بالآ شمردم ؛ نیست . بلکه بحر خاصّی هست با حضور زحاف ( احذ ) .

        شعر زیبای (مازندرانی‌ها) مرا یادآور شاعر ارجمند علی معلّم است .

        علي معلّم از آغازگران حركت تحوّل آفرینی در وزن مثنوي سرایی است

        عـلي مـعـلّم شـاعـر پُـرآوازه مـعـاصـر در تـطـوّر قالب (مثنوی) اغلب در حوزه‌ی شعر مقاومت و شعر عـاشـورایی ، نـقـش تـعـيـيـن كـننده‌ای را ایفا داشته است و شعرای جوان با الهام از شيوه‌ی بيانی و اسـتـفـاده از اُوزانی كه او برای اوّلين بار در قلمرو شعر مقاومت و حوزه شعر عاشورا به كـار گـرفـت ؛ سعی ارزشمندی در رسـايـي و شـيـواییِ شـعـر خـود دارنـد و دامـنـه اين تـأثـيـرپذيری را حتّي مي توان در آثار شاعران كشورهای همسايه خصوصاً افغانستان مشاهده كرد.

        ( مـسـتـفـعـلن ، مـسـتـفـعـلن ، مـستفعلن ، فَع ) وزن عروضی تقریباً جديدی است كه برای اوّلين بار در عصر معاصر تـوسـّط ایشان در قـالب (مـثـنـوی) راه يـافـتـه است و مـورد اقبال و توجّه ادب دوستان قرار گرفته است:


        روزی كه در جام شفق ، مُل كرد خورشيد
        بر خشک‌چوبِ نيزه ها ، گُل كرد خورشيد

        شيد و شفق را چون صدف ، در آب ديدم
        خورشيد را بر نيزه ، گویی خواب ديدم !

        خورشيد را بر نيزه ، آري اين چنين است
        خورشيد را بر نيزه ديدن ، سهمگين است

        من زخم خوردم ؛ صبر كردم ؛ دير كردم
        من با حسين از كربلا ، شبگير كردم

        فريادهاي خسته، سر بر اوج مي زد
        وادی به وادی خون پاكان موج مي زد

        بي‌دردْ مَردم من خدا بي‌دردْ مَردم!
        نامرد مَردم من خدا نامرد مَردم!

        از پا حسين افتاد و ما بر پاي بوديم
        زينب اسيري رفت و ما، بر جاي بوديم!

        از دست ما بر ريگ صحرا ، نطع كردند
        دست علمدار خدا را ، قطع كردند

        نوباوگانِ مُصطفي را سر بُريدند
        مرغان بستان خدا را پر بريدند

        در برگريز باغ زهرا، برگ كرديم!
        زنجير خاييديم و خوابِ مرگ كرديم!

        چون بيوگان ، ننگ سلامت ماند بر ما
        تاوانِ اين خون تا قيامت ماند بر ما (شعر از علی معلم)



        روزي كه در / جام شفق / مُل كرد خور / شيد

        مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن / فع

        ايـن وزن عـروضی مـطـنـطـن كـه از مـشـتـقـّات بـحـر رجـز مـثـمـّن كـامـل (چهار بار تکرار مستفعلن) است به خاطر دارا بودن جاذبه‌های حماسی و عاطفی و ضربآهنگ هاي دامنه‌دار خـود ، مـورد اقـبـال بـسـيـاري از مـثـنـوی‌ سـرايـان داخل و خارج از كشور (همسايه های شرقی) قرار گرفت و آثار پرشوری در زمينه شعر مقاومت و شعر عاشورا در قالب مثنوی و با استفاده از همين وزن عروضی آفريده شد.


        اين فصل را با من بخوان باقي فسانه ست     
        اين فصل را بسيار خواندم ؛ عاشقانه ست

        مستفعلن  مستفعلن  مستفعلن  فَع

        یعنی : ( بحر : رَجَز مثمّن احذ ) .

        که شعر بسیار زیبای شمااز همین‌نوع بحر عروضی‌است .


        و اما درباره‌ی استان زیبا و سرسبز شمالی کشور عزیزمان مازندران یا همان تپورسی یا تپورستان یا طبرستان .

        مردمان بومی مازندران قبل از ورود آریایی ها به این سرزمین ، به شیوه چادرنشینی و رَمه‌داری زندگی می کردند. در تیره درمیان آن های متمایز بوده اند، یکی تپورها، که طایفه ای جنگجو بوده و نام قدیم مازندران یعنی طبرستان یا تبرستان نیز منسوب به این قوم است و دیگری آماردها که در اطراف آمل فعلی سکونت داشتند. واژه مازندران که از نظر جغرافیایی بخش بزرگی از تبرستان بوده است، در حوالی سده هفتم هجری قمری جانشین نام تبرستان شد. به نوشته مورخان، اولین شهر بان تبرستان آتوفرادات از خاندان اشکانی (پارتی) بوده است و در زمان ساسانیان، آل گشنسب و بعد از آن آل کیوس سو خراپیان یا آل زرمهر و آل قارن بر این سرزمین حکومت راندند.
        گیل گیلانشاه، نخستین حکمران تبرستان در دوره اسلامی است. بعد از او پسرش دابویه، سلسله آل دابویه را بنیاد نهاد و سپس سلسله های پادوسبانی و قانونوندی و در نهایت سلسله باوندی در مازندران تحت فرمان خلفا و یا سلاطین دیگر حکومت کردند. در سال ۲۵۰ هجری قمری، علویان در تبرستان به قدرت رسیدند. از دیگر حکومت های مهم محلی، سادات مرعشی را میتوان نام برد که در قرن هشتم و نهم هجری قمری در این سرزمین فرمان راندند. در زمان شاه عباس اول صفوی حکومت های محلی از بین رفته و ایران زیر نظر حکومت مرکزی قرار گرفت.
        پیشینه تاریخی مازندران مؤید آن است که جای جای این ملک، تجلی گاه تمدنی غنی از اسلاف هوشمند ما بوده و امروز، شناخت و حفظ این فرهنگ، وظیفه ای سترگ است که بر دوش نسل حاضر نهاده شده است.

        وصفی که حکیم فردوسی از زبان دیو رامشگر از مازندران در شاهنامه اش می آورد و این دیو از شهر مازندران به دربار کیکاووس آمده است:

        چو رامشگری دیو زی پرده دار
        بیامد که خواهد بر شاه بار

        چنین گفت که از شهر مازندران
        یکی خوشنوازم ز رامشگران

        به بربط چو بایست برساخت رود
        بر آورد مازندرانی سرود

        که مازندران شهرِ ما یاد باد
        همیشه بر و بامش آباد باد

        که در بوستانش همیشه گل است
        به کوه‌ اَندرون لاله و سنبل است

        هوا خوش‌گُوار و زمین پر نگار
        نه گرم و نه سرد و همیشه بهار

        نوازنده بلبل به باغ اندرون
        گرازنده آهو به راغ اندرون

        گُلاب است گویی به جویَش روان
        همی شاد گردد ز بویش روان

        دی و بهمن و آذر و فَروَدین
        همیشه پُر از لاله بینی زمین ... ( شاهنامه، ج اول، ۱۴)


        این وصفِ زیبای حکیم فردوسی از مازندران و طبیعت آن همان است که امروز در این منطقه می بینیم و نشان می دهد فردوسی نیز مازندرانِ در اثرِ خود نمایان را گویا همین ناحیه می دانسته است.

        وجودِ برخی از نام‌ها که با گذشته‌ی اساطیری پیوند دارند از جمله‌ی این مکان‌ها شهرهای آمل، ساری، تَمیشه (که امروزه در شهرستان نور به تمیشان معروف است)، بَشمَن و وجود روستاهایی به نام منوچهرکلا ، افراسیاب‌کلا و نیز اینکه در خانِ ششم شاهنامه ، رستم ارژنگ دیو و گروهی از دیوان را می کُشَد و به کوه اسپروز باز می گردد.
        اسپروز با اندک‌تغییری در تلفظ نام روستایی در کوهپایه های نور است و مشهور :

        همی رفت کاووس لشکر فروز
        بزد گاه بر پیش کوه اسپروز

        و دیگر جشن تیرگان و ارتباط آن با منوچهر و افراسیاب و پرتاب تیرِ آرش از البرزکوه برای تعیین مرز ایران و توران همین البرزی که در جنوب مازندران قرار دارد؛ آیا در هیچ جای نقطه جغرافیایی جهان کوهی بدین نام است؟

        اصرار نداریم که این جاها همانی است که در حماسه‌ی فردوسی ذکر گردیده ؛ حتی اگر بعدها نیز نامگذاری شده باشند باز هم نشان دهنده ی علاقه مردم این مناطق با گذشته ‌ی اسطوره ایِ آن است.

        نکته‌ی مهم این است که مکان‌ها در اسطوره و حماسه وجود دارد اما بسیاری مواقع دقیقاً منطبق با مکان‌های جغرافیایی این روزگار نیستند؛ آیا مرزِ جغرافیاییِ توران در شاهنامه‌ی حماسه فردوسی مشخص است؟

        مورّخان برآنند که ایرانِ بزرگ مورد تهاجم آریایی ها قرار گرفته است و ایشان نتوانستند بر تمام سرزمین های این جغرافیای بزرگ دست یابند.

        دکتر ذبیح اله صفا می نویسد:

        ”مهاجمین آریایی برای گشودن مازندران و دیلمان بیش از هر جا رنج بردند… سلسله جبال البرز و جنگلهای انبوه آن با موانع بیشمار دیگر و حیوانات وحشی و درنده کوهستان ها و جنگل های مازندران همه جا سد راه مهاجمان آریایی بود . (حماسه سرایی در ایران ۶۶ – ۶۰۵ ).

        پس اولین مانع تسخیر و تفوق مهاجمان جنگل‌های انبوه در این سرزمین بود، همان جنگل‌های انبوهی که در دامنه البرز کوه مشاهده می گردد.

        مانع دوم تسلط مهاجمان، ساکنان این منطقه “دیوان” بودند.

        ابراهیم پورداوود نوشته است: مازَن mazana : مازندران که بارها نامش در اوستا و دین‌کرت آمده است همین منطقه طبرستان ، ایالت مجاورِ گیلان است و”دیوانِ مازنی”و دروغ پرستان ورن(دیلم، گیلان) مذکور در اوستا هم ساکنان قدیمی طبرستان و گیلانند که چون از دین قدیمی آریایی! خود دست برنداشتند و به آیین زرتشت نگرویده بودند ؛ مرزنشینان ایشان را به لقبِ دیو خوانده اند(برگرفته ازمجله ایرانیان سال دوم، جلال متینی ص۵).

        درست است که “دیو” نام همگانی آفریدگان و کارگزاران و دستیارانِ اهریمن است که در آفرینش اهورایی ایستاده و به پَتیارگی با آن در ستیزند ؛ اما نزد هند و ایرانیان باستان گروهی از پروردگاران ستودنی بوده اند چنانکه دِوا در سنسکریت تاکنون به مفهوم خداوند ( معنی اصلی آن فروغ و روشنایی است) باقی مانده و از همان بزرگداشت دیرینه برخوردار است. (اوستا، گزارش جلیل دوستخواه، ۹۸۸)

        استاد صفا درباره‌ی هنر و فضیلت دیوان می نویسد: ”تمدن و هنر دانش ایشان از آدمیان بیشتر است ؛ چنان‌که خط را به تهمورث آموختند و به فرمان جمشید خانه‌ها ساختند و حتی در گرشاسبنامه اسدی طوسی آنجا که از جزیره دیو مردمانی سخن می رود ؛ بسیاری از خصایص زندگی شهرنشینی و مَدنیّت به آنان نسبت داده شده است.(حماسه سرایی در ایران۶۰ ).

        پس دیو نزد هند و ایرانیان باستان گروهی از پروردگاران و به مفهومِ خداوندان کدخدایان کاربلدان بوده است و امروزه نیز در زبان‌هایی که خویشاوند زبان فارسی است به معنی خدای در مفهومِ کاردان بکار رفته است.

        نتیجه این که پاره‌ی دیگر مازندران، هندوستان است به سبب همین مرز اعتقادی و فرهنگی شاید به همین دلیل مازندران حماسه فردوسی را هندوستان پنداشته اند.

        در مازندران امروز نیز دیو در بعضی از واژگان به مفهوم باشکوه و خیلی سترگ و بزرگ بکار رفته است چشمه بزرگ را دیوچشمه (در کجور نوشهر) می گویند.

        وجود بعضی از اسامی اشخاص چون دیو سالار، دیو و دیو زاد در رویان مازندران از نفوذ دیوان در این ناحیه حکایت می کند به عنوان مثال”در قرن شانزدهم میلادی قبیله ای به نام دیو در مازندران سکونت داشته است (جهان اسطوره ها ص۱۶۵ ).

        حال چگونه این کدخدایان ، پلید معرفی شده اند این است که قلم و قدرت در دست ایزدان بود و ”درخشان‌ترین اصول مقدس کیش زردشت انکار و ستیز با دئوه های نیرومند بود که بی شک بسیاری می پنداشتند چنانچه لعتشان کنند مکافات خواهند دید (آیین زردشت، ۱۸۵ ).


        وجود برخی از باورهای کهن در مازندران امروز خصوصاً غرب مازندران حکایت از این دارد که مردم این مناطق در گذشته های دور با ایرانیان مرکزی اختلاف عمده داشتند.

        یکی از این کهن ترین باورها جاودانگی “مار” است. در اسطوره “مار” نماد تولد دوباره است چون هر سال پوست می اندازد و تولد دوباره دارد .

        همان‌گونه ای که این باور در یکی از قدیمی ترین اساطیر یعنی گیل گمش وجود دارد:

        ”گیل گمش” بعد از مرگ انکیدو به جستجوی زندگی جاوید سفر می کند و سرِ آن دارد که رازِ مرگ را دریابد. به نزد جدّش اوت نه پیشتم (utana pishtim) می رود تا راز مرگ و زندگی را از او بپرسد… اوت نه پیشتم او را به نبات حیات که در قعر دریاست و خاصیت جاودان کنندگی دارد رهنمون می شود و می گوید: هر آنکه از آن بخورد ؛ جوانی او بر خواهد گشت. گیل گمش گیاه را می رباید اما چون به شستشوی خود می پردازد تا بعد از آن گیاه مرموز بخورد ماری آن را می رُبایَد و می خورد و جاودانه می شود (به نقل از انواع ادبی ۹۹ – ۹۸ ).

        در گذشته مارانِ سیاهی در خانه‌های کاه گِلی زندگی می کردند ( ابتدای دریای آستارا می توانید این ماران سیاه را اکنون نیز ببینید ؛ همانجا که مسجدبازار شهر آستارا هست و رود به دریا می رسد ) و به خانه مار مشهورند ؛ مردم بر این باورند که نباید آن‌ مارها را آزار نمود و کُشت زیرا آن‌ها می مانند در حالی که مردم خانه می میرند؛ این یعنی جاودانه بودن مار. حال آنکه”مار” در باور ایرانیان و نیز در اوستا چنین نیست. بلکه برعکس نمادی از خوی بد و منش پلید و اهریمنی است.

        اکنون نیز روستایی بنام مارگیرده و فامیل هایی بنام مارگیر در مازندران وجود دارند.

        با توجّه به این قراین جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی؛ مازندران می تواند هند یا هر جای دیگر باشد به مرکزیت مازندران کنونی با پاره ها ی فرهنگی جدا افتاده از کشورمان در مناطق دیگر، همان‌گونه که ایران، افغانستان، تاجیکستان با مرکزیت ایرانِ کنونی یک کشور واحد هستند.

        که در شاهنامه هم کیکاووس پادشاه ایران برای الحاق این مناطق و غلبه بر این فرهنگ و تمدن کهن‌تر و صدور کیشی نوآیین (زردشتی ) به مازندران حمله می کند. د رآخر این که از اصطلاحِ هندواروپایی که در اصل متعلّق به زبان ایران سترگ تمدن پرورمان است غافل نباشیم.

        خندانک خندانک خندانک


        💎 کتب و مقالات مفید در این زمینه (منابع و ماخذ) :


        - آیین زردشت ، مری بویس ، ترجمه ابوالحسن تهامی، چاپ سوم ، انتشارات نگاه تهران ، ۱۳۸۸.

        - از اسطوره تاریخ ، دکتر ابوالقاسم پور،

        - انواع ادبی ، دکتر سیروس شمیسا، چاپ دهم ، انشتارات فردوس، تهران۱۳۸۳ .

        - اوستا، گزارش و پژوهش دکتر جلیل دوستخواه، ۲ جلد، چاپ یازدهم، انتشارات مروارید، تهران ۱۳۸۶٫ .

        - جهان اسطوره ها، هنر یتاکال و دیگران، ترجمه عباس مخبر، جلد ۲، نشر مرکز، تهران ، ۱۳۸۹ .

        - حماسه سرایی در ایران، استاد ذبیح اله صفا، چاپ چهارم، امیر کبیر، تهران ، ۱۳۶۳ .

        - شاهنامه فردوسی ، تصحیح ژول مول ، جلد اول، چاپ پنجم، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، تهران ، ۱۳۷۰ .

        - مجله ی ایرانیان ، سال دوم، جلال متینی.

        - معلم علی ، گـريـه اشـک ، انـتـشـارات سـرور، چـاپ دوم، سال 1376، صص 191 و 192.

        - گیلان و مازندران از نفیس ترین ثروت های عظیمِ ایران زمین مان هستند که بایست برای حفاظت تمامی ارگان هایشان از آب و خاک و منابع طبیعی و مردمان عزیزشان در اهمّ ِ عنایاتِ دولت و ملّت بیش از پیش باشد ان‌شاء الله .

        - به نظرم منظور پیشینیان از جاودانه‌بودن کسی و موجودی یا حالتِ رویین‌تنی یا همان نامیراییِ برخی کاراکترهای اسطوره ها همان سخت‌جان بودن و دیرشکست‌پذیری و اقتدارسوییِ امروزی ها باشد ؛ زیرا که نامیرایی ( منظور از مرگ ، مرگِ تنی این دنیوی) فقط یگانه خداست .



        - یک پی نوشت هم اضافه نمایم به بیت زیبای فردوسی عزیز که در بخش توضیحِ مثنوی آن بیت را آورده ام که می گوید :

        به بینندگان آفریننده را
        نبینی مرنجان دوبیننده را ..... (فردوسی)

        که این بیت حکیم فردوسی از معتزلی مذهب بودنش خبر می دهد و فردوسی شیعه بود در حالی که برعکسِ ایشان حکیم نظامی‌گنجوی که جزو اشاعره باوَرها بود می گوید :

        دید خدا را که خدا دیدنی ست
        دیدنی و دیدنی و دیدنی ست .... (نظامی گنجوی )



        برای اغلاط احتمالی املایی ببخشیدم لطفاً
        در پناه حق و اللهُ علیم الخبیر خندانک خندانک خندانک


        بااحترام - دوشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۲

        رحیم فخوری
        رحیم فخوری
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۳۷
        درودتان استادبانو سرکار خانم کوهواره
        ماشالله تکمیل و ارجمند نوشتید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۳۱
        درود خداقوت استاد کوهواره
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۰۴:۰۲

        سلام حرمتلی آتام یاشیاسیز اوستاد فخوری مهربان و بزرگوار خندانک


        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۰۴:۰۲

        سلام استاد آزادبخت سپیدسرا تشکر زنده باشید خندانک
        نرگس زند (آرامش)
        نرگس زند (آرامش)
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۰۷:۳۹
        درود ها بر خواهر عزیزم استاد بانو کوهواره خندانک
        دست مریزاد خندانک خندانک
        بسیار زحمت کشیده اید خندانک
        درپناه خداوند بهارین ها نصیبتون بشه خندانک
        موفق باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۲۹

        سلام آبجی نرگس‌جان مهربان بانو سپاسم خندانک خندانک


        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۳۰
        سلام و درود و سپاس فراوان تان
        سرکار خانم حسین زاده ی گرانقدر
        بسیار زیبا و مفید، خداوند، یار و نگهدارتان : خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۸:۱۱
        خندانک
        درودبرشما جناب رضاپورعزیز خندانک
        بسیارزیبابود خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۸:۴۸
        سلام و درود و سپاس تان
        سرکار خانم عجم ارجمند
        بسیار لطف فرموده اید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۱۷
        درود بزرگوار
        "که مازندران شهر ما یاد باد
        همیشه برو بومش آ؛باد باد"
        امید که همیشه خرم و تندرست باشید خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۲۱
        درود و سپاس تان بزرگوار
        ان شاء الله و همچنین خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۴۸
        درود جناب رضاپور گرامی
        مثنوی زیبایی‌ست👏👏🌺🌺
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۱۸
        درود و سپاس تان جناب عزیزیان گرانقدر
        لطف فرموده اید بزرگوار خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۲۹ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۳۱
        اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۰۷

        السلام علیک یا اباعبدالله
        و علی الاَرواح التی حَلَّت بفنائک
        علیک منّی سلام الله
        ابدا ما بقیتُ و بقیَ اللیلُ و النّهار
        و لاجعَلَهُ اللهُ آخِرَ العهد منّی لزیارتکم
        السلام علی الحسین
        و علی علیّ بن الحسین
        و علی اولاد الحسین
        و علی اصحاب الحسین خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۶:۴۰
        درود زیبا بود
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۷:۴۱
        درود و سپاس تان
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۸:۱۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۷:۱۵
        درودبرشما محمد علی جان عزیزمممممم بسیار عالی و پرمفهوم بود احسنت برشما لذت بردم احسن برشما پرمفهوم بود 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
        💙💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
        💐💐💐💐💐💐
        🌼🌼🌼🌼
        💟💟💟
        ❤️❤️
        ❤️💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵
        🩵💙💙💙
        💙💙💙
        🩵🩵
        💙
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۷:۴۲
        درود و سپاس، آقا جواد گل خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۷:۴۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۸:۱۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۷:۱۵
        کوتاه
        زیبا
        مانا باشید
        هزاران درودتان باد
        شاعرگرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۷:۴۳
        هزاران درود تان بزرگوار خندانک
        کوتاه بود؟!
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۸:۱۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۸:۱۵
        درود جناب رضاپور
        مثنوی زیبایی بود
        دستمریزاد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۰۸:۴۹
        درود و سپاس تان جناب اکرمی گرانقدر
        زيبا، نگاه شماست بزرگوار خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۰:۰۰
        درود ها بر جناب استاد رضا پور خندانک
        خیلی عالی لذت بردم خندانک خندانک
        موفق باشید در پناه حق خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۰:۴۴
        درودها و سپاس ها یتان بانو زند گرانقدر
        خداوند، یار و نگهدارتان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد محمدنژاد(آشوب)
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۱:۰۰
        آفرین خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۱:۱۷
        سپاس خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۱۹
        درودبرشما استاد رضا پور گرامی 🌺🌺🌺🌺
        مثنوی زیبایی سرودید واقعا لذت بردم خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۲۳
        سلام و درود و سپاس تان استاد حاجی پوری عزیز
        لطف فرموده اید بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رحیم فخوری
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۳۵
        درودتان جناب رضا پور عزیز
        درخشان و قابل احترام است سروده زیبایتان خندانک خندانک
        رحیم فخوری
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۳:۳۶
        تقدیم با احترام
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۲۴
        سلام و درود و سپاس تان جناب فخوری ارجمند
        لطف فرموده اید خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۷:۲۶
        درودشاعرگرامی ودوست عزیزم بسیار زیبا بوددرپناه حق باشید
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۱۸:۰۳
        سلام و درود و سپاس تان و همچنین بزرگوار، خداوند، یار و نگهدارتان
        ارسال پاسخ
        پروانه آجورلو
        دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ ۲۳:۵۱
        درود جناب رضاپور
        مثنوی زیبایی خواندم
        قلمتان مانا خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۳۱
        درود و سپاس تان سرکار خانم آجورلو
        موفق باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۳۳
        سلام عرض شد
        آقا عجب شعر دلنوازیست
        عالی بود
        جسارتا فکر کنم بیت هشتم هست و جریان کوه و دشت و..
        این بیت مشکل قافیه نداره ؟
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۴۱
        سلام و درود و ارادت
        بسیار متشکرم
        بله گویا حواسم نبود و شکوهت و پرشکوهت را همقافیه آوردم. هرچند شاید تسامحا مشکلی نباشد. این ویرایش چطور است؟

        دریا و دشت و جنگل و کوه تو بشکوه
        در عشق ورزی، مردمت مانا و نستوه
        ارسال پاسخ
        احسان کریمیان علی آبادی
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۰۰:۴۶
        درود
        زیبا و گیرا سروده ای است
        قلمتان زرین
        خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۴۱
        درود و سپاس تان
        پیروز و بهروز باشید در پناه خدا خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۱۸
        درودبرشما جناب استاد رضاپورعزیز
        بسیارزیبابود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ۱۲:۴۲
        درود و سپاس تان همدیار فرهیخته ام
        جناب استاد انصاری گرانقدر خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۱۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۲۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۱۹
        ویرایش بیت هشتم
        (با سپاس از جناب فرشید به گزین):
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۱۹
        دریا و دشت و جنگل و کوه تو بشکوه

        در عشق ورزی، مردمت مانا و نستوه
        فرشید به گزین
        چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ ۲۲:۳۷
        جناب رضا پور ممنونم از توجهتون
        زنده باشید🌹
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۰۷
        سلام و درود و ارادت
        در پناه خدا بهترین ها نصیب تان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0