سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 3 بهمن 1403
    23 رجب 1446
      Wednesday 22 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

        چهارشنبه ۳ بهمن

        سن سیز دنیا

        شعری از

        فریبا عابدی

        از دفتر منیم دیلیم نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۳:۳۷ شماره ثبت ۱۲۱۹۶
          بازدید : ۱۰۲۵   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        فکر و خیال بو دنیامی داغلادئ
        گونش سوندئ بولود یاغ دئ آغلادئ
        قارا الین کدر چکدی باشیما
        غمله اوره ح ایلقارینی باغلادئ
        سن سیز نئجه گئچیر بو گونلر دئسن
        فلک ده شاشقین لیق لا مراغلادئ
        آی سیز قالدئ گئجه لریم گون باتدئ
        هجران قارا ساچلارین دراغلادئ
        خاطیره لر منی قویدی قاباغینا
        داننادیق جا خطریوئ سُراغلادئ
        ال سیز ایاق سیز اوره گیم ترپندئ
        منی ووردئ سن نامردئ حاغلادئ
        گَل کئ غمین اَلی بوینوما چاتدئ
        گَل ای جانیم "گُل" سنی سراغلادئ

        ................................................
        دنیای بی تو

        فکر و خیال های کذایی دنیایم را نابود کرد
        (در دنیای من)عمر خورشید به سر آمد، ابر بارید و ذجه زد
        دست سیاه قضا قدر معصومانه به سرم کشیده شد
        و باعث پیمانی ناگسستنی بین غم و قلب من شد
        اگر از من بپرسی که روزگارم بی تو چگونه سپری میشود
        باید بدانی که فلک هم متعجبانه نظاره گر احوالم هست
        شب هام بی مهتاب ماند و خورشیدم بی فروغ
        چون هجران کنارم دراز کشیده بود و زلف های سیاهش را شانه میزد
        چون خطا کاری خاطره ها من را مقابله شان نشانده
        ملامتم کرده و جویای تو بودند
        دل نو پا و بی دست و پایم به سویم خیز برداشت و
        و با مشت هایی متداول میزد مرا و حق را به توء نامرد میداد
        پس بیا...بیا که دست های وحشی غم به گلویم رسیده
        بیا ای روح و جان که "گل" سراغ تو را از من میگیرد
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6