بشنوید از ناله ی نِی چون حکایت میکند
وز تورم تا گرانی ها شکایت میکند
شب به شب سگ دو زند تا پای جان دادن ، ولی
تکه ای نانش خریدن نی کفایت میکند!
نان را بیند شتر در خواب خود ، کاین دو قران
به ابتیاع پاره ای آجر نهایت میکند!
قلوه ی چپ میفروشی تا که شب شامَت شود
شام فردایت به لوزالمعده غایت میکند
معده هم مرد است و با این حال ، جیکی نی زند!
حال جیب خالی مارا رعایت میکند
از گدا دوری گزین ! در این زمان جیب تهی
کز وبا و آبله بهتر سرایت میکند
نِی جراحت برده از نایَش صدا ، کاین میغرد
کو کنار نِی فروش از نی سعایت میکند؟
نی فروش این جرح نی هارا نه تدبیری کند ،
کز صدای جان خراشش هم حمایت میکند
پیری و درماندگی از چشم نِی ها روشن است
کیست گو بدبختی مارا درایت میکند؟
ما در این دوران دگر اعضای یکدیگر نه ایم
هرکس اینجا از تن و مالش وقایت میکند
نِی فروش از شیر مرغش تا به جان آدمی
جز به زخم و ناله ی نِی ها عنایت میکند
ما سر این قصه را دیدیم و خوش خواهد رسید
این جفای نِی فروشان نی بغایت میکند
اجتماعی بسیار زیبا و با شکوه بود
روح مولانا شاد